بچه ها من 20 سالمه. خونوادم مذهبین و چادری. تا 14 15 سالگی زیر بار چادر نمیرفتم. عاشق مامانو بابامم و بخاطر اینکه میدیدم دوست دارن چادر بپوشم اصرار کردم که برم مدرسه ی مذهبی که به چادر عادت کنم. و با ورود به اون مدرسه، یعنی اول دبیرستان، برا اکثر جاها چادر پوشیدم. البته فقط برا بیرون نه تو مهمونی و....
شاید منطقی بنظر نیاد اما من از اول دبیرستان که چادر سر کردم، بخاطر درس زیاد خیلی بیرون نمیرفتم. تو مدرسه هم که کلا مقنعه ام سر نمیکردیم چه برسه به چادر. میخوام بگم که اصلا متوجه نشده بودم چادر پوشیدن و تحملش برای ساعت های طولانی سخته. دانشگاه که رفتم تازه فهمیدم اینکه 10 ساعت چادر سرت باشه چقدر وحشتناکه. و دیگه دوسش ندارم. واقعا سختمه و رو سرم سنگینی میکنه و زیر دست و پامه. اعتقاد محکمی هم پشت این چادر نیست که بگم وااای اشکال نداره ثواب میبرم! علنا کار عبثیه برام. حجاب رو فقط به چادر نمیدونم و سخته برام. از طرفی دو ترم پیاپی پوشیدم تو دانشگاه... نمیخوام آدم سست عنصری به نظر بیام چون واقعا تحت تاثیر چیزی قرار نگرفتم. و از طرف دیگه مامان و بابام🙁بابام چهره ی قرآنیه و آدم شناخته شده ایه. نمیخوام حس بدی بهش دست بده یا نگران فکر دیگران باشه. الان حدودا چند ماهیه گاهی تنها که میرم بیرون چادر نمیپوشم. همش تو راه برگشت دعا میکنم همسایه ای نبینتم و حس بدی پیدا کنه. واقعا اذیتم. نه دوسش دارم نه اعتقادی به دارم اما مامانو بابام چی؟🙁