خیلی گرسنمه شام چی دارین +عکس😍😜 صفحه 2

مسیحا_پسرم

عضویت: 1398/10/18

تعداد پست: 1800

رژیم بودم یکم نون و مرغ

6سالی میشه خودمو فراموش کردم🖤تیکر ب وقت لاغری وزن اولیه73 وزن فعلیم69شروع99/12/18تیکر رسیدن ب هدفم 60

1398/10/18

|

22:47

مدیر استارتر

عضویت: 1397/07/01

تعداد پست: 1651

من که ساندویچ خوردم امشب

منم میخوام😳

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢

1398/10/18

|

22:47

3 نفر لایک کرده اند ...

kiyantala

عضویت: 1396/10/10

تعداد پست: 29570

خوراک لوبیا داشتیم با نون تافتون کنجدی و نارنج تازه جاتون خالی عالی بود ساعت ۸ خوردیم 😑😑برای شام دیره ها

😍آه باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی یاد تو را خواهد شست؟؟😍

1398/10/18

|

22:48

shiraz071

عضویت: 1397/07/30

تعداد پست: 13574

الویه داشتیم بوی زخم میداد دارم زیتون پرورده خالی میخورم بادلستر😄

میشه لطفا برای شادی روح پدرم،پدرشوهرم،خواهرزادم و پدرش یه صلوات مهمونم کنید؟❤..............................خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…! 💙💙💙💙💙💙درمانگر طب فشاری هستم،اصلاح مفاصل وماساژ پیشرفته سوالی داشتید درخدمتم 😊😊

1398/10/18

|

22:48

samane_rad

عضویت: 1398/06/28

تعداد پست: 401

منم میخوام😳

خب پاشو یه چی بخور دیگه تنبل خانوم

.أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»

1398/10/18

|

22:48

marzii3

عضویت: 1397/07/14

تعداد پست: 5275

عدسی بود 😋 یه قاشق بهم رسید😕

حالا منتظرم شوهرم بیاد باهاش شریک بشم 😁😁

خدا کنه خیلی گرسنه نباشه😐😐

❤️💫یارَفیقَ من لا رَفیقَ لَهُ 💫❤️. 🥀

1398/10/18

|

22:48

فندق_مااامان

عضویت: 1397/05/08

تعداد پست: 10258

پای مرغ خوردیم

1398/10/18

|

22:48

مدیر استارتر

عضویت: 1397/07/01

تعداد پست: 1651

منمممم دارم میمیرم.منتظر شوهرم

منم منتظرشوهرم شاممون دمپخت باماست سالاد😜

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢

1398/10/18

|

22:49

2 نفر لایک کرده اند ...

samane_rad

عضویت: 1398/06/28

تعداد پست: 401

منم منتظرشوهرم شاممون دمپخت باماست سالاد😜

😒

.أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»

1398/10/18

|

22:50

مامان،دوفرشته،نازناز

عضویت: 1398/07/26

تعداد پست: 2426

الویه بود..خوردیم جاتون سبز

در پی چشمت شهربه شهر خانه به خانه،،،شدم روانه🚶گل عشقم راچیدی دانه به دانه...چه عاشقانه🌹🌹. آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش امدی رویای من😍😍 این تو این جان من...شوق چشمان من،،عاشق ها میکشی زیبای من🌞🌞 مثل تو دنیا ندیده .... فصل عشق ما رسیده..رونمایان کردی ویک شهر دستش را بریده...💖💖. کفرم ودینم توهستی...هرچه میبینم توهستی ...بیستون ها می کَنم من ،چونکه شیرینم توهستیییی😘😘😘 در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه........

1398/10/18

|

22:50

768133sahar

عضویت: 1397/01/27

تعداد پست: 2223

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! یه اتفاقاتی که طبیعی ترین چیزهای زندگیه برای ما شده حسرت که آیا بهش میرسیم یا نه.حس و حالم برای خیلی هاتون غریب نیست .دلم یه حس و حال خوب میخواد..

1398/10/18

|

22:51

مدیر استارتر

عضویت: 1397/07/01

تعداد پست: 1651

منمممم دارم میمیرم.منتظر شوهرم

منم منتظرم شوهرم بیادشاممون دمپخت باماستوسالاد😜

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢

1398/10/18

|

22:53

nima01400

عضویت: 1398/10/10

تعداد پست: 464

من تخم مرغ 😦

...چیه دانشجویی دیگه😑😑😑😑

فقط خدا ،،،، همین و بس

1398/10/18

|

22:53

مدیر استارتر

عضویت: 1397/07/01

تعداد پست: 1651

ظرفارم شستم الان تازه میگی شام😐

چقدزودمیخوردیدماالان شبمون شروع شد

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢

1398/10/18

|

22:54