دو سه سال یع پسری منو خیلی دوس داشت اصرار کرد که من قبول کردم باهم حرف بزنیم ...بعدش من اصلا حسی نداشتم ولی اون وابسته شد و منو دوس داش من اون رابطرو زود تموم کردم بیشتر در حد حرف بود قبلش یه دردو دل برام کرد که بچه سر راهیی بوده و این خانوادش فامیل مامانش اینا بودم مامان باباش و هیچ وقت ندیده و فلان این خاتوادشم خیلی پولدار و بالا کلاس و هواشو دارن ...الانم سر و کلش پیدا شده میگه من تو انقد خوب بودی رازمو فقط به تو گفتم نمیتونم فراموشت ...من اصن حسی بهش ندارم ...به عنوان یه دوست برادر خیلی دوسش دارم ولی الان عذاب وجدان گرفتم چیکار کنم😭😭😭😭😭😭