خودم که مث برق گرفته هاشدم یه لحظه فکر کردم اشتباه شنیدم
یادم نیس ده سال گذشته
توهين نكرده تا حالا
هرچي فكر ميكنم
اولین باریهودعوابدحدودیک سال پیش بودیادم نیادسرچی ولی گفت ضرنزن:|
نهایت عصبی بشه همینومیگه فوش دیگه ایی نمیده....
یبار بهم گفت تو خبر نداری کیا فقط تو حسرت اینن که من نگاشون کنم فقط حواستو جمع کن.زشتترین حرفش بود وبعدها هززززار بار معذرتخواهی کرد ولی..........شوهرم ظاهرش و هیکلش متاسفانه خوبه.واقعا متاسفانه
۶سال پیش همون اوایل😔
هردفعه دعوا میکنیم توهین میکنه اخرشم چندشب پیش بود که من سکوت کردم و هیچی نگفتم ولی خدا از دلم باخبره
آدم حرف اونیو که دوست داره رو میتونه فقط یروز به دل بگیره و زود فراموش میکنه تو از اولین توهین میپرسی من آخرین توهین یا موضوع دعوامونم یادم نیست
هیچی فقط ساکت شدم وگفتم هنوزم دیرنیست هرموقه گفتی تا اززندگیت برم بیرون البته خیلی اظهارپشیمونی کردو گفت که همینجوری گفته ومنظوری نداشته ولی خب دیگه نتونستم باورکنم ودلم یجوری شد.
هیچ وقت بهم توهین نکرده غیر از یکبار که داداشش تازه زن گرفته بود ده سال بعد از ازدواج ما جاریم خیلی خودش رو با خونواده مادر شوهرم مثلا صمیمی نشون میداد و مثلا خونشون در یخچال رو باز میکرد و خیلی مثلا من با شما خودمونیم عید دیدنی با مادر شو هرم میرفتن بعد شوهرم بهم گفت یاد بگیر خیلی دلم شکست بماند که بعد که خرش از پل گذشت چه روزگاری سر خونواده شوهرم اورد
مقصر خودم بودم كارى كردم كه لايق فحشاش بودم اون لحظه
تمام تنم از فحشاش يخ زد ولى هنوزم كه هنوزه بهش حق ميدم
