چقدر خسته و متنفر شدم از این رفتار مادرم! تماااام زندگیش شده این برادرم! میخواد همه ازش بترسن و حساب ببرن تا خودش در سایه ی برادرم هر بلایی خواست سر همه بیاره! هیچکسم آدم حسابش نمیکنه! مامانمم میسوزه! از وقتی بیاد دارم مامانم منو داده به باد کتکای این برادرم! با چغولی کردنای احمقانش! آخرین بارم دو سال پیش جلو چشم شوهرم و بچم کتکم زد... چون مامانم پرش کرده بود! چون مثل همیشه گوش به حرف مامانم نبودم!!! یکی دوبارم بابامو داده به کتکش! ولی یه برادر دارم که هیکل قوی و ورزشکاری داره! از ترسشون نمیتونن بهش تو بگن!!!!ازش برادری ندیدم تا به امروز ! جز اذیت و کتک و بی احترامی و تحقیرم پیش شوهرم!!! چند روز پیش هم زنگ زده بود بهم، گفت خاله رو آوردم دکتر، این خالمم مطلقه و گند اخلاقه، و از شدت حسادتش به من ازم متنفر شده؛ در حالیکه خدا میدونه جز ادب و احترام کاریش نکردم؛ و یهو برادرم گفت خاله اومد و قطع کرد بی خدافظی!!!! فهمیدم ابن خالم اینم انقد پر کرده و از من بد گفته، برادر بی غیرتمم برای اینکه خالم ناراحت نشه قطع میکنه که اون نفهمه!!! خلاصه بعد اون از خجالت چند بار پیام داد، جواب ندادم. ...یه بارم زنگ زد ، جواب ندادم،
مامانمم مثل همیشه که فقط پشت این برادرمه ، در عوض جواب تلفن منو نمیده و خودشم زنگ نمیزنه!
از دستشون دلخورم!
تمام پول و زمین و داراییشونو میدن به این برادرم ! منم ازدواج کردم نه جهیزیه دادن نه خرج عروسی نه سیسمونی نه کادو !!! وضع مالیشونم خوبه! ولی فقط همه چی مال این برادرمه!
منم تصمیم دارم رابطمو کم کنم! چون بعنوان خانواده هیچ خیری ندیدم ازشون!