2737
2734

بمیرم براتون که ما والدین دهه 50 یا 60 شماهارو درک نمی کنیم ولی خوب شما هم مارو غریبه می دونین بیایین باهامون درد دل کنین بخدا دوستتون داریم به زبون تلخمون نگاه نکنین خیرتونو می خواهیم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من خودم همش میگفتم مامانم اینا درکم نمیکنن

حالا که خودم مامان شدن میفهمم بیچاره اونا چه کشیدن تا من بزرگ بشم و چقددددر بخاطر بعضی کارهام نگران بودن

دکلمه ای از زبان خدا : منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم. تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟   تو راه بندگی طی کن عزیز من... خدایی خوب میدانم! طلب کن خالق خود را، بجو ما را... تو خواهی یافت.   که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو. مگر‌ کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی، ببینم من تو را از درگهم راندم؟   که می ترساندت از‌ من؟ رها کن آن خدای دور، آن نامهربان معبود. این منم پروردگار مهربانت، خالقت.    به نجوایی صدایم کن... بدان آغوش من باز است. قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور، قسم بر اختران روشن اما دور :    * رهایت من نخواهم کرد *✌🙏  اللهم صل علی محمد و آل محمد. ( من ivf کردم، اگه سوالی در موردش داشتین بپرسین کمک تون کنم ) 
2728
2738

توقعات بچگیم که براورده نشده هیچی اونا رو بخشیدم ولی الان ازشون یک توقع دارم به خودشون برسن هر چه بیشتر سلامت بمونن و سعی کنن ظاهر به روزتری داشته باشن و با زمونه پیش برن و در صدد توجیه اشتباهاتشون نباشن و فکر نکنن بهتر از ما بچه بزرگ کردن 😆


پدرم با من دوست نبود بزور گفت چادر سر کن سر کردم بعد چهار سال گفتم نمیخوام کلی ناراحت شد بزور میخواست سر کنم منم بهش اهمیت ندادم سر نکردم الانم خیلی راضی ام که حرفشو گوش نکردم اگه یه لیوان اب بهمون میداد توقع داشت به سازش برقصیم محبت پدرانه نبود اسمش معامله بود الانم فرسنگها ازش فاصله کرفتم نه دردش برام مهمه نه غمش چون دوستم نبود فقط زور میگفت اخرم خودش تنها شده چون هر کار میکنم کینه از دلم نمیره

بنظر من پدرو مادر باید بفهمن در قبال ما بچه ها  خیلی مسئولن و تمام زندگیه ما با کارهایی ک اونا تا هیجده سالگی برامون انجام میدن مربوطه، من بیستو چهار سالمه و پدر مادرم هیچی بهم یاد ندادن هیچ آموزشی ندادن ک تو شرایط ها چ کاری بکنم ب غیراز فحش و دعوا،،....من خیلی زندگی سخت و بدی داشتم،الانم با نامزدم ب مشکل خوردم ...خیلی درد زیاد دارم کاش می‌شد همشونو برای یکی تعریف کنم مثه فیلما میمونه زندگیم...من از پدرو مادرا خواهش میکنم بچه نیارن اگه آوردن یک دنیا مسئولیت رو قبول کنن و برنامه ریزی کنن...الکی بچه نیارین تروخدا،...همیشه ب خواهرام میگم ،یکی از خواهرام حرفمو گوش کرده و الان دوتا بچه داره و میگه دیگه نمیارم بچه چون دیگه نمیتونم مسئولیتشو بپذیرم توانشو ندارم ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687