من و شوهرم حدود یکسال و نیم نامزد بودیم. توی این دوران من هفته ای یکبار میرفتم یه شب خونه شون میموندم. با شوهرم توی اتاقش میخوابیدیم. حالا عروس عمه ی شوهرم که چند ماهیه نامزد کردن اصلا شبا خونه ی هم نمیمونن... اونوروز عمه ی شوهرم میگفت خیلی دختر سنگین و متینی هست...
ما که بد نمیدونم .. ولی هفته ای یکبار با ۵ ۶ ساعت راه هم خوب نبود
اخر منو به باد داد رویای باز اومدنت ۸ سال گزشت اینقدر واسه نبودنت نوشتم ۳ تا دفتر شد باز نیومدی عزیز دلم، دیگه ناییم ندارم غصه نداشتنتو بخورم میخام بیخیال باشم دیگه میخام زندگی کنم خدایا سپردم به خودت همه چیو 😔
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
بیخیال .کار خودتو بکن. حرف بقیه رو بادهوا حساب کن. اونقدر ب حرفای دیگران فکرمیکنیم عمرمونو تباه میکنیم مگه چقدر زنده ایم ک ب حرف اینو اون توجه کنیم. گور پدر بقیه.
چرا نمیخواین بفهمین یه سری مسائل کلا برمیگرده به فرهنگ خانوادگی تایپیک زدن اینجا مشکلی رو حل نمیکنه ...
تو حرص نخور😆😆😆😆
متوجه شدن😅😅😅
دلم گرفته پدر... 😢😢😢برایم بهار بفرستید، ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید، دلم گرفته پدر! روزگار با مننیست دعای خیر و صدای دوتار بفرستید، اگر چه زحمتتان میشود ولی این بار، برای فرزند خود قرار بفرستید، غم از ستاره ، تهی کرد آسمانم را، کمی ستاره دنباله دار بفرستید، تمام روز و شب من پر از زمستان است، دلم گرفته برایم بهار بفرستید😔😔😔😔😔برای شادی روح پدرم لطفا یه صلوات بفرستید♥
افرادی هستند که مدام به حرف زدن ادامه می دهند بدون آنکه بدانند درباره چه و چرا صحبت می کنند، آنها به حرف زدن ادامه می دهند چون نمی توانند متوقف شوند، اگر از چرندیاتی که از ذهنتان می گذرد اندکی آگاه شوید و بدانید که واقعا چیزی برای گفتن وجود ندارد در سخن گفتن تردید می کنید، درباره سکوت نگران نباشید، به این دلیل نگران سکوت هستید که همهی جامعه در حال حرف زدن هستند و شما هراس دارید، اما اگر درک کنید که سکوت واقعا چیست، چیزی پر ارزش برای گفتن خواهید داشت، اگر در سکوت خود عمیق شوید، کلامتان دیگر کلماتی تو خالی نخواهد بود، بلکه شکوه درونی تان را بیان می کند.@naghmegi
گهگاهی بری خوبه ولی بی دعوت حتی هفته ای یکبار من دوست ندارم . خونه خودش که نیست خانوادش هم اونجا زندگی میکنن به هر حال شاید برنامه ای داشته باشن یا مهمونی برن یا هر چیزی
عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀
منظورت از نامزد رو نفهميدم عزيزم اگه عقد موقت خوندين كه به نظرم درست نيست كنار هم بخوابيد اما اگه عقد دائم خوندين كه ديگه زن و شوهر هستين من و شوهرم از شب عقد تا زمان عروسي هر شب پيش هم ميخوابيديم