سلام ممنون از دعوتتون
من و همسرم دراوایل زندگی خیلی اختلاف سلیقه و کشمکش داشتیم اون خیلی تحت تاثیر خانواده اش بود ولی به مرور متوجه خواسته هاش شدم و اونم به حساسیتهای من پی برد و زندگیمون به روال خوبی افتاد ,
اگر انتقادی ازشون داشتم فقط از همسرم انتقاد کردم و به خانواده اش ربط ندادم
سعی کردم جلوخانواده اش به حرفهای شوهرم گوش بدم و سر مسایل جزیی باهاش بحث نکنم
اگه حرفی نظری داشتن که خوشم نمیاد خودش یاخانوادش فوری ردش نمیکنم صبر میکنم ببینم درمورد خودشون چه عکس العملی نشون میدن , اگه خلاف حرفاشون بوداونموقع فقط به شوهرم گله میکنم ,
زیاد وارد جزییات زندگیشون نمیشم تا اوناهم زیاد وارد مسایل جزیی زندگیم نشن چون سلیقه ها متفاوته شاید نظری بدن که خلاف نظر من باشه و شوهرم بهش عمل کنه
سعی میکنم توکارها و مهمونیها کمک خواهراش باشم البته اگه به وظیفه تبدیل بشه میکشم کنار
اگه ازعروس دیگران پیشم تعریف کنن منم از خواهرشوهر و مادرشوهر اون عروس تعریف میکنم که بدونن خوبی متقابله
اگه از جاریم تعریف کردن تاییدش کردم و گفتم راست میگید اون تو کل فامیلتون تکه , دیگه ازش تعریف نکردن
درحضور خانواده خودم بهش احترام گذاشتم و تاییدش کردم و تا امروز زندگی هیچکسی رو به رخ همسرم نکشیدم هرکی هرچی خریده و پوشیده من سعی کردم خودم باشم و چشم همچشمی نکنم
مصرف گرا نیستم و درعین حال همیشه خوب تو جمعشون ظاهر شدم
زیاد بهش گیر نمیدم که این کارو بکن و اون کارو نکن ولی غیر مستقیم انتظاراتمو بهش میگم