داداش منم اونجوري بود الان عوض شده بيشتر هواي مامانمو داره، قبلا زن داداشم حامله بود مامانم اومد باهاش روبوسي كنه سريع داداشم شروع كرد به اينكه بسه بابا روبوسي چيه ول كنين اين كارا رو، زن داداشمم ريز ريز ميخنديد...
من عکساشو اینستا میبینم دلم میره براش امسال رفته پیش دبستانی ولی نمیذارن ما ببینیمش خونه بابام نمیان ماهم نمیگن بیایید خونمون بعد جالب اینه دست پیش میگیرن شما سردینو مارو محل نمیدید اینا همه حرفای زنشه
خوب شاید دلیلش چیزی غیر عروستون باشه
من همسرم الان چند ساله خونه برادر و خواهراش نرفته .
پیاده از خونه ما تا خونه هر سه تاشون ده دقیقه هم نمیشه . از وقتی ازدواج کردیم اصلا انگار همه چیز زندگیش شده همین یه وجب خونه و من و تمام .
همه از چشم من میبینند
حتی دعوت میکنند من میرم اما همسرم به بهونه کار نمیاد
البته اونها هرگز بهم بی احترامی نمیکنند منم بهشون کاری ندارم حتی برم خونه هاشون با مادر شوهرم میرم نصف روز هم باشم خونه هاشون دوتا کلمه حرف هم نمیزنیم
فقط یه بار گله کردن گفتم برادرتون خونه شما نمیاد خونه خواهر و برادر منم نمیاد . الان هفت ساله خونه پدر مادرم نرفته . پس تقصیر من نیست .
تنها جایی میره پیش پدر و مادرش هست هر روز هم بدونه استثنا به مادر و پدرش سر میزنه و خریداشون روانجام میده . اگه ادم بدی باشم جلوی اونم میگیرم ولی حرف گوش نمیده .میگه تو دنیا فقط مادر و پدرم بعد زن و بچه ام .
میگه خواهر برادرم رو دوست دارم کار داشته باشند با جون و دل انجام میده ولی خونه هاشون نمیرم
