2737
2734

ما یه استاد تمام داشتبم تو دانشگاه

میگفت انسان باید از چیزهایی ک دوسشون داره انفاق کنه

منم چون شوهرمو دوست دارم میخوام زن های بی سرپرست و بیوه رو بگیره و صیغه کنه

یعنی این خرافات و چیزای عجیب به سن و سال و تحصیلات نگاه نمیکنه

این استادمون کلا تو فاز حرفای جنسی بود

میگفت شمام واس شوهراتون بعد ها ک ازدواج کردید زن بگیرید


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

استادت رد داده بوده

رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامانربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...
2738

من بودم میگفتم میشه منو واسه شوهرت بگیری😂

‏200 سال پیش وقتی آمریکایی ها در لجن و کثافت زندگی میکردند ایرانیان مسواک میزدند.200 سال بعد وقتی آمریکایی ها کره ماه را فتح کردند ایرانیان همچنان مسواک میزدند!! آخه بهداشت خیلی مهمه
استادت بیمار و منحرف جنس ی بودی تامام

امضات  

بابا بزرگ مهربونم دلم برات یه ذره شده. دلم واسه قصه هات واسه اون تن صدات تنگ شده. بابا بزرگ قشنگم واسه بقلت واسه اون  ته ریش سوزنیت دلم یه عالمه تنگ شده.دلم واسه اون حس آرامشی که وقتی موهامو می‌بافتی تنگ شده. میشه یه صلوات واسه شادی روح بابابزرگم بفرستید ده ساله بی قرارشم نیست پیشمون

حالا خودش میگفت من وقتی با شوهرم خواستم ازدواج کنم نیت کردم بخاطر خدا صورتشو نبینم و فقط بخاطر ایمانش باهاش ازدواج کردم

بعد خطبه عقد دیدگ کچله و بد ریخت 

میگفت انتظار داشته بخاطر کار خوبش خوشگل نصیبش میشده

عنوان تاپیک منو یاد اهنگ سندی انداخت شمسی خانوم بود اسمش فک کنم گوشش بده میمیری از خنده

منم یادمه 

بابا بزرگ مهربونم دلم برات یه ذره شده. دلم واسه قصه هات واسه اون تن صدات تنگ شده. بابا بزرگ قشنگم واسه بقلت واسه اون  ته ریش سوزنیت دلم یه عالمه تنگ شده.دلم واسه اون حس آرامشی که وقتی موهامو می‌بافتی تنگ شده. میشه یه صلوات واسه شادی روح بابابزرگم بفرستید ده ساله بی قرارشم نیست پیشمون
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز