امشب رفتیم خونه مامان عوضیش هرچی از دهنش دراومد به من گفت شوهرم حتی یه کلمه هم ازم دفاع نکرد پاشدم اومدم بیرون بهش گفتم دنبالم نیا اما گوش نکرد به حدی عصبیم کرده بودن که بدو بدو رفتم سمت خیابون میخاستم خودمو بندازم جلو ماشینا شوهرم اومد دستمو گرف پرتم کرد محکم افتادم رو شکمم بهم گفت اگه میخوای خودتو بکشی بگومن اینکارو میکنم واست...الان فقط نگران بچمم نکنه اتفاقی واسش افتاده باشه
من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان ♥ هی چرخ بزن درمن و دل را بتکان ♥ این هم نفسی چه حس و حالی دارد ♥ درپیکر من دوقلب دارد ضربان💕💕
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همینکه متوجه شدی کاره شما هم خوب نبوده و کامل حق رو به خودت ندادی خیییلی خوبه عزیزم دنیا جایه قشنگی ...
من تو بیشتر مسائل خودمو مقصر میدونم همیشه...حتی دیشب با وجود اینکه اون زن نفهم این طوری به همم ریخت بازم الان خودمو سرزنش میکنم که بچه رو اینطوری اذیت کردم...استرس و تنش دیشب یه طرف عذاب وجدانی که ا ز دیشب تاحالا گرفتم یه طرف اذیتم میکنه
من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان ♥ هی چرخ بزن درمن و دل را بتکان ♥ این هم نفسی چه حس و حالی دارد ♥ درپیکر من دوقلب دارد ضربان💕💕