2733
2734
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



اخیش تموم شد همش رو خوندم 😁

    اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
2731
من ی بار قرار بود برام خواستگار بیاد بعد مامانم گفت تا اونا نیومدن برو از سره کوچه از عابر پول بر دا ...

عههههه حالا اون وسط دقیقه ی نود پول نقد میخواستین چیکارررر🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤣😁

میخواستین به خواستگارها زیرلفظی بدین یا چی🤣🤣🤣

من شب بله برونم بود 

بعد خواهر زاده من تازه فحش یاد گرفته بود 

تا چیزی خلاف میلیش میشد فحش میداد اونم فحش های جد و آبادی 😀

بعد بابای منو بیشتر از مامان باباش دوس داره 

وسط بحث اومد وسط گفت بابا من خوابم میاد منو بنداز رو پاهات بخوابون 

بعد بابام با یه لحن نرم گفت پسرم دارم با عمو حرف میزنم برو پیش مامان 

خواهر زادم داد زد من خوابم میاد 

بابام گفت بدو برو بالشتو بیار بخوابیم 😀😀😀

وسط جمع با کت و شلوار بچه رو پاش انداخت چقدرم به خنده گرفت که آره بچست و اینا 

وقتی مهمونا رفتن بنده خدا بابام گفت ترسیدم فحش بده سریع قبول کردم 😀😀😀😀


منم یه خواستگار داشتم برای آشنایی بیشتر چند جلسه با هم رفتیم بیرون یه سری رفتیم باغشون...مادرش گیلاس ...




با همین خواستگارم یه سری رفتیم امام زاده باید چادر میپوشیدم منم بلد نبودم خوب نگهش دارم همش از سرم میوفتاد....برگشته به مامانم میگه اشکالی نداره یاد میگیره 😂😂😂😂😂

معاون یه شرکت بزرگ بود رئیس حراست بسیج هم بود نمیدونم با اون همه سخت گیریش چطور منو انتخاب کرده بود....سر یه موردی که خیلی برای من مهم بود بهش جواب منفی دادم مادرش میگفت لگد به بخت خودت نزن پسر به این خوبی معاون شرکت و فلانه 😂😂😂😂😂😂

من رویای آتش میبینم؛ آن رویاها با اسب گره خورده است که هرگز خسته نمی شود.

یه پسره اومد خواستگاریم آشنا خالم هم بود تو اتاق رفتیم حرف بزنیم همینکه وارد شدیم دستشو مالید به پشتم انگار برق گرفتم برگشتم سریع گفت خواستم ببینم سایزش چجوریاس  همونجا رفتم تو هال شیرینیو گلو کوبیدم رو میز خوب شد بابام نبود وگرنه خون خونریزی میشد 🙄شاید جز سوتیا نباشه ولی بدترین خواستگاری عمرم بود 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز