من شب بله برونم بود
بعد خواهر زاده من تازه فحش یاد گرفته بود
تا چیزی خلاف میلیش میشد فحش میداد اونم فحش های جد و آبادی 😀
بعد بابای منو بیشتر از مامان باباش دوس داره
وسط بحث اومد وسط گفت بابا من خوابم میاد منو بنداز رو پاهات بخوابون
بعد بابام با یه لحن نرم گفت پسرم دارم با عمو حرف میزنم برو پیش مامان
خواهر زادم داد زد من خوابم میاد
بابام گفت بدو برو بالشتو بیار بخوابیم 😀😀😀
وسط جمع با کت و شلوار بچه رو پاش انداخت چقدرم به خنده گرفت که آره بچست و اینا
وقتی مهمونا رفتن بنده خدا بابام گفت ترسیدم فحش بده سریع قبول کردم 😀😀😀😀