هرشب عکساشو میبینم،پروفایلشو میبینم،آهنگای غمگین گوش میدم ب یادش و گریه میکنم😔
بعد ماجرایی ک این تابستون پیش اومد فهمیدم اصلا مال من نبود که از دستش داده باشم!
بخاطر عشقی ک بهش داشتم فقط سرمو کرده بودم زیر برف،با ادن همه سوتی هایی ک داد
من خیلی خستم
روحیه ام خسته است
احساس میکنم هیچکی تو این دنیا نمیتونه مال من باشه
نمیتونه عشقِ من باشه
همش یاد چهره و خاطراتش میوفتم😭😭😭
یه ماه دیگه عروسی دوستمه،شوهرش خیلی شبیه اینه،اسم زنشم فاطمه هست و سن و سالشونم همینه
وقتی دوستمو شوهرشو میبینم دلم میگیره و بغض میکنم،اینا هم مثل دوست پسر نامردم ۷ سال نامزد بودن
حس بدی نسبت ب دوستم بهم دست میده
احساس میکنم بهم خیانت شده، به احساسم خیانت شده،به دلم خیانت شده
روحم حتی تو خوابم آرامش نداره،همش کابوس میبینم و خواب اونو میبینم
من از اونجایی ک حافظه بلند مدتم خوبه،هیچیو فراموش نمیکنم
مگه گناه من چی بود اینجوری شکست خوردم
حالِ دلم خوب نمیشه
میدونم این غم همیشه تو سینم باقی میمونه