از خرابکاریای مامانتون ک میندازه تقصیر شما بگید یکم امیدوار شم
همشون همینطورن
همه مامانا همینن
داره خط چشم میکشه بعد میشه میگی تو حرف زدی حواسم پرت شد 😓
یبار پاش خورد ب لبه مبل😣😂😂 بمن گفت اهههههه چقدر حرف میزنی
😐😐😐😐
درصورتیکه من اصلا حرف نمیزدم😐😐😂😂
بابام از اینکه سر وصدا تو اشپزخونه زیاد میشه بدش میاد مامانم یه ظرفی که میندازه صدا میده میگه اِ دخترا کمتر سر و صدا کنید
مامانم خرابکاریای منو گردن میگیره
کلا موروثیه
مامان بزرگمم خرابکاریای مامانمو
.
.
😅😅😅😅
وووواااای دقیقا
یه بار یه ظرفو شکوند گفت همش تقصیر توئه
در صورتی که من یه گوشه نشسته بودم بوخودا
یه بارم دوغ میریخت تو پارچ از بغلش ریخت زمین برگشت به من گفت اینقدر حرف بزن تا بترکی
عصری داشت خاک گلدون عوض میکرد گلدونه افتاد شکست بعد بهم میگه از بس میری سره یخچال حواسه من پرت شد😒😒😒😒😒😒
روز خواستگاريم يه گل وً گلدون كوچولو درست كرده بود بغل سيني چاي كه شل بود و هركس چاي برمي داشت مي افتاد ، مامانم به خواستگارها گفت دخترم درست كرده و ناوارده ديگه بگير و برو
حالا خونه ما برعکسه بچها خراب کاری میکنن میگم کی کرد هر کی اسم اون یکی رو میگه ..اگه باباشون بگه کی کرد میگن مامان کرد ..یه اتفاقی بیفته خونه ما تا چند روز سر اینکه مقصر کی بود بحث داریم 😁😁😅
یه بار بابام خواست لامپو روشن کنه یهو پقی ریخت. نگاه کرد به من گفت ای بابا چیکارش کردی دختر😐
حالا من داشتم باب اسفنجی نگاه میکردم اون لحظه☹
من تو حال مامانم تو اشپزخونه از دستش ظرف میوفته میگ از دست شماها چیکار کنم من،بعد همشم میگف دختر به شلختگی تو تو دنیا نیس 😑😑😑🤦🏼♀️اما الان ک شوهر کردم خواهرم تاخنش بهم بخوره میگ نکنش ،یا اصلا نمیزاره کار کنم یا همش میگ بیا نرو یا تا لنگ ظهرم بخوابم هیچیم نمیگ ولی خواهرمو بیدار میکنه😇😇😁
