عزیزم ۳سال دوس بودیم جفتمون بچه بودیم اونم خیلیبی کله شق بوددخیلییی دوسم داش خیلی ولی دوس داش به خیلی جاها برسه بعد ازدواج کنه شهرمونم کوچک بود نمیشد خیلی دوس موند سر هیچوپوچ جدا شدیم درکمال ناباوری بعد ۷ماه اون با مخالفت خونوادش نامزد کرد چن ماه بعدم عقد پدر مادرشم سر عقد توماشین نشستن اول نرفتن داخل اخرای عقد رفتن بحثشون شد دوتا خونواده نمیدونم دقیق چه اختلافایی بینشون افتاد کارشون به جدایی رسید اونم بعد ۶ماه عقد خونواده دختر دیگه میل نداشتن خلاصه طلاق گرفتن بعد ۱سالو خورده ای کشمکش بعد طلاق هرجا میرفتن خواستگاری این میگف زن نمیخوام خونوادش گفتن میخوای اونی که قبلن دوسش داشتی بهم نرسیدین بریم خواستگاری خیلیاشون عقیده داشتن آه اون گرفتتت سرکوفت میزدن اینم ازترس نه گفتن منو غرورش نمیذاش ۵سال بعد طلاقش یروز زنداداشش به مادرش گف این همونو میخواد یواشکی بدون اینکه بگن اومدن بامادرم حرف زدن منم همزمان با کس دیگه ای دوس بودم مراسمات خواستگاریم انجام شده بود مادرم گف دخترم داره ازدواج میکنه اونا اصرار که پسرما دوسش داره منصرف کنید دخترتونو من گفتم نه یهو توازدواج منم انگار سنگ افتاد عقب افتادش دوباره خونواده همسرم اومدن باز گفتم نه هردو سه ماه میرفتن میومدن تااخر اتفاقات یجوری شد ما بعد ۸ساال جداییو باتموم مخالفتای من ازدواج کردیم ولی خونوادم صددرصد موافق بودن موقه عقدم خیلی دوسش نداشتم
عزیزم چه قدر زحمت کشیدی و کامل توضیح دادی بهم!! مرسی... خیلی لطف کردی
نمیدونم چرا به دلم افتاد به تو بگم که چرا ازت توضیح خواستم. یه پسری رو من الان خیلی عاشقشم. خیلی میخوامش. اما ازش جدا هستم. ازش فاصله دارم. خیلی ناراحتم و دلم میخواد برگرده. البته الان خداروشکر شاد هستم و حالم خوبه اما ب نظرم هنوزم عشقش ته دلمه و با خودم میگم عزیز دلمو از دست دادم. اما این پسر رو اول دوسش نداشتم. اصلااا. اون منو خیلللی دوست داشت و کاری کرد منم عاشقش شدم.نمیخواست از دستم بده. اما بعد یکسال همه چی الکی بهم خورد و سرد شد و گفت تورو نمیخوام و ایده الم نیستی. هیچ جوره نمیخوام ب دستت بیارم. الانم رفته اما خب هنوزم مهرش به دلمه. برای همون پرسیدم ازت که چی شد. خواستم ببینم معجزه میتونه برای منم اتفاق بیفته یانه. 😔
حالا یه سوال :به نظر شما با این جدایی و حرفای اون پسر و این اوضاع، امکان داره که تهش همین پسر شوهر واقعیم بشه و برگرده پیشم؟ بیاد خواستگاریم؟ توروخدا هرچی که واقعا به دلت افتاده بگو. منظورم جوابی که به ذهنت میرسه رو همونو بگو.
ناگفته نماند که هم سن هستیم و هردو تقریبا 21 سال داریم.
اره خیلی دوسم داش نمیدونم چیشد یهویی مثلن میخواس غیظ منو دربیاره یعنی زن برای من هس
ازهمون کله شقیه لعنتیش
الانممم ارره خیلی دوسممم دارره اوایل ازدواج باز همونجور کله شقی داش ولی خونوادم گوششو کشیدن حسابی😂بعد اون خوب شد خداروشکررر اررومه منم راضییم مشکل خاصی نداریم مثل بقیه اختلاف سلیقه فکر بحثایی که بین همه هست
خیلیی سنشش کمه هنوز مونده پخته شه حداقل ۲۷بشه اگه پسری باشه که اهل کارو زندگی باشع زود پخته میشه ولی اگه دنبال عشقو حال باشه خوشگذرونی دنبالش نبااش نمیدونم رو چه حساببی گف ایده الم نیستی مگه قول ازدواج بهت داده بود،؟
عزیزم دانشجوی دندانپزشکیه و داره 2جا الان کار هم میکنه
خیلی فعال و زرنگ
نه قول ازدواج نداده بود اما جون میداد برام
همش هم غیر مستقیم میخواست بهم بفهمونه که ازدواج میخواد
مثلا هی میگفت حکمت خداست که تورو سر راهم قرار داد یا میگفت تو شوهر دکتر میخوای من میدونم و کلی دوستم داشت
اما خب منم یه کم ید رفتار بودم یهو سرد شد دیگه
کلا روش نمیشد واضح حرف بزنه راجع به اینطور مسائل
حالا ب نظرت امکان داره وقتی پخته شد چندسال دیگه بیاد سراغ من؟ یا نه کلا قیدشو باید بزنم!؟ 😔
انشالا هرچی صلاحتهه همون پیش بیاد
