حالا که اینجوره. منم رو کنم
هیکل بریفین هنوزم عاشقشم
کماندار نوجوان خیلی نفس بود
مورچه زرنگ همون مورچه که توجنگل با دوستاش زندگی میکرد
پسرا فامیل اکثرا
دوست پسرم اولیه جونم بود
بعد یه کی دیگه بود اونم بسته به جونم بود
براد پیت
دوست پسرم که شبیه برد پیت بود
پسرهای مهندسی دانشگاه چند تا بودن ناجور وقتی میدیدم پسرهای کلاسم از چشمم می افتاد
یه همکلاسی هم داشتم میگفتم فقط اینو قبول دارم برا ازدواج بعد از دانشگاه اومد خاستگاری قبول نکردم خودم فازم رو نفهمیدم
دوست پسر دوستم.
کلا پسرارو اذیت میکردم تو اوج دوستی کات میکردم لذت میبردم
خیلی خوش مشرب بودم پسرا فکر میکردن خوشم اومده ازشون هیچ کدوم هم به درد ازدواج نمیخوردن نه دوستای من نه دوستای دوستام😂
از همکارا هم نگم دیگه که زیاد
راهنمایی که بودم عاشق یه پسر مو نارنجی شدم وای خدا 😖😄
وای یه بار عاشق رییسم خوب شد زود رفت
خاک به سرم زیاد شد تا همینجا بسه اعترافام