من شبیه خودت بودم همه مزاحمم میشن همه دنبالم بودن تهش فهمیدم مقصر من بودم که هیچ وقت قاطعیت نداشتم باورت میشه اصلا یادم می افته از خودم تهوع میگیرم ...به نظرم اونها حق داشتن تصور کنن من اهلش هستم چون همینجور که شما گفتی منم به حساب خودم اجتماعی و خوش برخورد بودم خوش قلب و با گذشت بودم و خب من منظوری نداشتم و بشدت پاک بودم حتی به یکی از پیشنهادها لبیک نداده بودم پس خودم را توجیه میکردم که دیگران همینجوری جذبم میشن و مقصر اونهان نه من
نه گلم رفتار من اشتباه بود شک نکن تو هم یروزی به خودت میای و متوجه اشتباهت میشی من یه روزی با یسری اتفاقها عوض شدم البته هیچ کار نکردم جر اینکه تو فکرم این بود که هیچ مردی حق نزدیک شدن به منو نداره شاید ظاهرم هم کمی جدی تر شده بودولی پوششم همون بود حتی شیکتر ولی دیگه مردی مزاحمم نمیشد حتی یکیشون گفت تو عوض شدی تو دور خودت یه هاله داری که دیگه نمیشه بهت نزدیک شد