2752
2734

عزیزم خیلی ناراحت شدم برات.بنظرم باید برید مشاور.یا هم بیا حداقل یک هفته همه گذشته و افکار منفی رو دور کن و بهش محبت کن و تو خونه خودتو خیلی شاد نشون بده هر واکنشی داشت ندید بگیرش .بد خانوادشو نگو . برا رابطه پیش قدم شو .مطمنم تغییر میکنه.شوهر منم از اون ادمهایی هست اگه محبت نکنی محبت نمی کنه.زن باید گرما و محبت بده .امیدوارم مشکلاتت حل بشه

پیشنهاد خوبیه اگه اعصابشو داشته باشم انجام بدم.... ممنون عزیز. میدونی انقد اخه لج آدمو درمیارن که ز ...

آره این راهم برو چاره چیه؟.مردیکه اعتماد به نفس و نیمچه اقتدارش از بین بره یا میزنه به جاده خاکی و عصبی میشه یا یه مدت مظلومیت پیشه می‌کنه و چشم میگه ولی تا از طرف زنی دیگه محبت ببینه و طرف بزرگش کنه ، میره طرف اون .

موفق باشی .محتاجم به دعا ولی چشم به یادت هستم .


هرگاه خداوند تورا به لبه پرتگاه هدایت کرد به او اطمینان کن چون یا تورا از پشت خواهد گرفت یا پرواز کردن را به تو خواهد آموخت.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

من تجربه این کارو داشتم البته به صورت طولانی مدت یعنی دو سه ماه فقط اعتماد به نفس میدادم با ده روز ب ...

احسن خیلی مهمه . دکتر حبشی هم همیشه  میگه اقتدار مرد باید حفظ شه.اقتدار بدیم تا حرف خودمونو به کرسی بنشانیم 😄

هرگاه خداوند تورا به لبه پرتگاه هدایت کرد به او اطمینان کن چون یا تورا از پشت خواهد گرفت یا پرواز کردن را به تو خواهد آموخت.

واقعا نمیشه قضاوت کرد ولی اگر دوستان هم حرفی زدن برای این بود که زندگیت حفظ شه. عزیزم دو راه داری یا طلاق بگیری یا این زندگیتو ادامه بدی. راه اول تو خانواده شما ممکن نیست پس مجبوری ادامه بدی انتخاب دیگه ای نداری. تو یک کاغذ بنویس حتما تو یک کاغذ چون ذهن خیلی اینطور مواقع پریشونه بنویس برای ادامه این زندگی که کمتر رنج بکشی و از زندگیت لذت ببری در کنار همسرت چی کار باید بکنی؟ تمام خصلتهلی خوب و بد شوهرت و خودت رو بنویس. تمام دلایل تنفرت رو بنویس و دلایلی کت زمانی دوستش داشتی. حتی یک دلیل. بعد نوشته هات رو دوباره بخوو سعی کن تصمبم درست برای زندگیت بگیری عزیزم. خیلی سخته عزیزم این شرایط.

2731
عزیزم خیلی ناراحت شدم برات.بنظرم باید برید مشاور.یا هم بیا حداقل یک هفته همه گذشته و افکار منفی رو د ...

ممنون مهربون

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    
به نظر من شما جدا جدا خوب هستین ولی برای همدیگه کاملا نامناسبین  اب خوبه اتش هم خوبه اما نه تو ...


سلام وقت بخیر عزیز

ممنون که نظر میدی ، میدونی من نیازدارم امثال حرفای شمارو بشنوم

منم میدونم مناسب نیستیم، از اولم نبودیم

افتادیم یکجا، اون خودشو رو نکرد ، که دقیقا چطوره

اغلب تو ملاقاتها ساکت بود و کاملا محتاط

من واقعا ناشناخته عقدش شدم

بعد دیدم سردی عاطفی، تندی، بی توجهی میباره ازش...

حالا هم که میبینی بخام جداشم ، خود ایشون و بابام میشن اولین و بدترین دشمنهام، 

این دوتا عین شخصیتایی هستن که تو بازی گرگمو گله میبرم، همیشه اون جلو ایفای تقش میکردن، جفتشون جلوی من اینور اونور میپرن همیشه تامن هیچ راه گریزی نداشته باشم....

مادره ناتوان، برادرای منفعل و بیخیال

تنهایی

گستاخی ک خودش برا خانوادش ایجاد کرده و متعاقبا برخوردای نابجایی ک ازشون دیدم و در شان من نبوده

همه اینا باعث میشه شرایط برای من سختر باشه

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    
سلام وقت بخیر عزیز ممنون که نظر میدی ، میدونی من نیازدارم امثال حرفای شمارو بشنوم منم میدونم مناسب ...


سلام دوست من 

میفهمم چی میگی 

اگر میخوای شرایطت تغییر کنه به هر قیمتی به فکر استقلال مالی باش گرچه خوب میدونم این دونفر تواین مسیر هم سنگ اندازی خواهند کرد چون برخلاف تفکر سنتیشون هست و حتی اگر نگن هم معتقدن زن  باید تحت کنترل باشه و استقلال  مالی ادم هارو از زیر سلطه درمیاره ولی شما تلاش کن و اینکه تاجایی که میشه تنش درست نکن تا خودت اروم باشی

واقعیت این است که مابرای رنج کشیدن متولد شده ایم اما به دنبال لذت میگردیم.پس تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هاست 

این سفرهای زیارتی ما ایرانیها فقط باعث دلخوری خانواده ها و فامیل میشه.از بچگی یادمه یکی میرفت مکه میومد بیچاره درگیر سوغاتی و این ناراحت نشه .کم نباشه و...میشد.الان هم ک چند ساله داستان پیاده رفتن کربلا خب چ ثمری داره این زیارت وقتی روح ادم سبک نمیشه

پسرکم دنیایم با وجودت همرنگ چشمانت آبیست
به نظر من شما جدا جدا خوب هستین ولی برای همدیگه کاملا نامناسبین  اب خوبه اتش هم خوبه اما نه تو ...


بعد فکرکن من خودم تمام خوبیای یه دختر رو داشتم ازهمه لحاظ، اما الان وضعیتم اینه...خوب چرا؟ بخاطر نابلدی ها و سادگیای مادرم/ بخاطر فشاری ک پدرم تو مجردی برام ایجادکرد

این درد کمی نیس که به اخلاق و محبت و فهم و خیلی خوبیای خودت واقف باشی، اما جایی باشی که انقد تلخی ببینی و قدرنشناسی....

بعد فکرکن هربار میرم تو فامیل شوهر، دخترایی رو میبینم که از اغلب جهات پایینتر ازمن بودن در زمان تجرد، اما الان ازهرلحاظ خوشبخترن، چون والدین زرنگی داشتن، چون عین من مجبور نبودن ازدست پدرشون، نشناخته عقد بشن...

این بیشتر آزارم میده


بعد میام خونمون ، روشهای غلط خانوادمو میبینم هرقدر میگم هیچ کدوم گوش نمیدن. مثلا فکرکن شمال شهر تهران بابهترین خونه و وسایل ساکن اند اما مثلا دندون هاشون داغونه و نمیرن درست کنن، مثلا سینوزیت قدیمی دارن و سرفه های بلند و دایم و ضایع و ناخوشیای دیگه اما یه دکتر نمیرن و کلی اشکال دیگه که هرچی من بهشون میگم گوش نمیدن، بخصوص مامانم....حالا بابام گاهی یه کم گوش میده...اینکه من با اینهمه تحصیلات ، سه رشته درسی، اطلاعات مختلف از طب اسلامی، طب سنتی و یکسری موارد دیگه هرچی بهشون یکسری بایدها و هنجارهارو میگم اما گوش نمیدن ، باز آزارم میده. 


یااینکه میبینم مادرشوهرم ب محض اینکه شوهرم ازمن گله کنه و بخاد باهام تماس بگیره، فوری زنگ میزنه و سعی میکنه منو مقید کنه به کاری که میخان، فوری به دادخواهی شوهرم برمیاد، تازه شوهری که خودش اصلا ظالمه خیلی وقتا و حسابی منو چزونده دور ازچشم همه....

اما برعکس مادر من، خودمو میکشم مثلا ماهها شوهرم ازارم داده التماسش میکنم یه زنگ بهشون بزن، فقط از سر باز میکنه و میگه نه....


خیلی سخته من باهمه خوبیام بخاطر قصور والدینم افتادم تو دام ازدواجی که ۸ سال اذیت شدم، بعد الان تو بدترین احوالم نه خانوادم حاضرن کمترین کاری برام کنن ، نه بابام میلی به طلاق من داره،....


بعد فکرکن دارم میبینم بخاطر سختگیریای اینا و بالاخص همسر، الان من در سی و چندسالگی نه شغلی دارم نه بچه نه درامد نه حتی گواهینامه... اما شوهرم باهمه خلقیات بدش انقد بش پر و بال دادن خانوادش که اومده دختری گرفته که ده بار از خودشون سر بوده، یا ازشهرستان ، تو تهران کار رسمی پیداکرده .

انقد اعتماد ب نفسمو گرفته که واقعا فکرمیکنم حتی نمیتونم گواهینامه داشته باشم

مشکل من اجحاف به همه ایناست، ب ریشه همه ی معضلات ، مشکلم آگاهیه و این رنجم میده

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    
بعد فکرکن من خودم تمام خوبیای یه دختر رو داشتم ازهمه لحاظ، اما الان وضعیتم اینه...خوب چرا؟ بخاطر ناب ...

وای عزیزم الان پستت  و خوندم شوکه شدم.من هم دقیقا مشکلات تو رو داشتم.پدرم خیلی ثروتمند بود ولی من هیچ وقت این حسو نداشتم.عکسهای چند سال پیشمو میبینم میگم چقدر خاص و زیبا بودم ولی دریغ از اعتماد ب نفس.رتبه سه رقمی کنکور بودم دانشگاه شهید بهشتی درس خوندم ولی الان دوستامو میبینم ک از جای دورافتاده.خانواده سطح پایبن.قیافه معمولب.دانشگاههای افتضاح الان ب قول شما تو سی و چند سالگی خیلی موفق تر از منن.منم از دست محدودیتهای بابام با کسی ازدواج کردم ک لایق نبود

پسرکم دنیایم با وجودت همرنگ چشمانت آبیست
بعد فکرکن من خودم تمام خوبیای یه دختر رو داشتم ازهمه لحاظ، اما الان وضعیتم اینه...خوب چرا؟ بخاطر ناب ...






خوب وقتشه شما  کلا ازشخصیت ضعیفی مثل مادرت(با احترام کامل)قطع امیدکنی ایشون خودشو نتونسته نجات بده برای شما چکار میخواد بکنه؟چکار قادره بکنه اصلا؟پدرت روهم بفرست به حاشیه بذار توسلطنت تخیلی خودش خوش باشه  اینقدر انرژی نذار برای تغییرشون بیفایده ست  . اگر بخوای باهاش بحث منطقی کنی ایشون نقطه ضعف شما رو میدونه و با قدرت به همون شلیک میکنه و هرروز ضعیف ترت میکنه برخلاف مادرشوهرت که مادر خوبیه و سعی میکنه روی نقاط قوت پسرش کار کنه .پس هردوشون رو بذار کنار (نه به معنای ترک والدین به معنای عدم دادخواهی ازشون)

پدرومادر سمی خواسته یا ناخواسته تخریب کننده های روح و روان هستن 

شما بیا به عنوان اولین قدم گواهینامه بگیر خیلی بده که یک بانوی نرمال و سالم نتونه رانندگی کنه ضعفه ناتوانیه و باید رفع بشه شق القمر که نیست یه مهارت ساده مثل خواندن و نوشتنه 

بعد کلی اعتماد به نفست احیا میشه. میتونیم بریم سراغ گام های بعدی .به نظرم گام بعدی باید طرحواره درمانی با یه روانکاو خوب باشه که بتونه یکمی روح شما رو زنده  کنه یکمی از این قفس بیا بیرون یکمی نفس بکش ببین دنیا چقدر جای راحت و بزرگیه اونوقت همه چیز اسونتر میشه

واقعیت این است که مابرای رنج کشیدن متولد شده ایم اما به دنبال لذت میگردیم.پس تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هاست 

[QUOTE=109067602]سلام دوست من  میفهمم چی میگی  اگر میخوای شرایطت تغییر کنه به هر قیمتی به فکر استقلال مال ...[/QUOT

فرشته باورکن ازهمه طرف داره برام میباره

ده هامورد دیگه هم از اقوام دیگه هست....


بحز اینا خواهرشوهرم درست جلو چشم منه، دختری که چهرش ازمن چندمرتبه  پایینتربود، اخلاقش حسادت و تازه به دوران رسیدگی و عقده بازی، یه بیماری خونی داشت عین شوهرم، یه لیسانس، خونشون شهرستان و بعدم یه خونه نقلی جنوب شهر تهران، با وسایل و حقوق مختصر باباش که بازم واقعا در حد مستخدم بابام بود شاید....


حالا شوهرش یه مرد پخته، مهربون عاطفی، کسیکه قبل ازدواج رفته حرفای روانشناسای حاذق رو خونده و همه رو بلد بوده و طبق اونا رفتار کرده، کاری، کسیکه گیر نمیده ب زنش. که این چیه پوشیدی و خلاصه اغلب خصایص یه مرد نرمال و خوب رو داره....والدین شوهرم بچه هاشونو ب بهترین کیسهای ممکن دادن و این اردواجهارو با زرنگی ساختن براشون....

الان خواهرشوهرم خیلی خوشبخته چرا چون شوهرش اهل کاره حسابی، کار خوب یعنی پول خوب و رفاه خوب/ چون عاقله، آرامه، شوخه، فهم زندگی و تاهل رو داره و خلاصه کاری کرده که الان اون دختر رو ابرها پرواز کنه


حالا هی میان میگن تو مقصری ثنا! تو مقصری! نمیدونم چطور متوجهشون کنم که والدینم مقصر بودن در وهله اول/ بعدم شوهرم که قدر منو ندونست و کلا حتی خودشم درست رو نکرد که لااقل من بفهمم بهم نمیخوریم و کنسل کنم.

بعدم مثلا فکرکن اگه عین دامادشون خوش خلق و کاری و عاقل بود، من دیوانه بودم اغلب مواقع غمگین و گریون و مستاصل باشم و زندگی این باشه؟


بعضیا میخان نقش مرد رو اصلا انکار کنن....در این راه مدام زن قضیه رو میکوبونن! که بنده خدا فقط داره توضیح حقایق رو میده....

خیلی خستم فرشته، خیلی

ازینهمه پیچیدگی و داستان....مثلا بابام قبل رفتن ب کربلا یکروز که خونشون بودم یهو تلفنی شروع کرد به اونور خط فحشای زشت ناموسی دادن....اختلاف سیا سی داشتن بااون فرد ....یهو قطع کرد و دید من اونجا بودم...فکرنمیکرد باشم و شرمنده شد و نگو اغازگر این الفاظ زشت اون طرف بوده...

خلاصه بعد رفت عتبات، الان اومده

اما من واقعا دوست ندارم برم ببینمش...ولی تو برزخم....هم پیش شوهرم بده...هم یکی دوتا کار حیاتی دارم گیر بابام هستم....


بعد حالافکرکن شوهرمم داره ادا بازی درمیاره خونمون نیاد....میگه چون ب من و مادرم اس دادی و دیروز تو دعوا اون حرفارو بهم زدی و فحشارو....بعد میگه من میدونم دیگه من بیام هم، تو باز هفته دیگه مراسم بابامینا نمیخای بیای!

واقعا هم دوست ندارم برم، به علتهایی که گفتم، بخاطر برخوردای تلخی که به موقش ازشون دیدم، یاهمینکه عتبات رو پامیشه باخانوادش میره ، بدون اینکه ببینه من چی میخام....


میبینی من کجا گیر کردم، این فقط یک چشمشه، سیمهای مغزم واقعا ریختن بیرون....الانم باید برم منت بکشم بریم خونمون....درحالیکه بابام....هوفففف

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    
وای عزیزم الان پستت  و خوندم شوکه شدم.من هم دقیقا مشکلات تو رو داشتم.پدرم خیلی ثروتمند بود ولی ...

خوشحالم درکم میکنی عزیز

سربازی هستم/که به کشتن وقت میروم/تا دوردستها/پرچم دشمن خانگی.....من مومن یامذهبی به معنای کاملش نیستم، فقط دوست دارم که باشم_مشغول فراگیری چهارمین رشته تحصیلیم هستم.من عاشق  کمک کردنم : از طب سنتی واسلامی،سلامت،روانشناسی،مسایل مذهبی،ادبیات و فرهنگ و برخی موضوعات اطلاعات نسبی دارم : اگر ضرورتی بود بپرسید،شاید کمکی ازم براومد _از همه مهمتر:من محتاج دعای همه عزیزان هستم،باسپاس    
[QUOTE=109067602]سلام دوست من  میفهمم چی میگی  اگر میخوای شرایطت تغییر کنه به هر قیمتی به ...




اصلا نبرش خونتون نیاد کلا  چه اصراریه عزیز من ؟کسی هم پرسید بگو ایشون زیر سایه تون هستن خدمت میرسن یا همچین چیزایی 

پدرت گفت کجاست بگو تماس بگیرین باهاش گویا گرفتار بوده 

خونشون هم خواستی برو خواستی نرو 

مهری این حقیقت رو بپذیر که پدرت مرد فوق العاده ای نیست و توهم مقصر نیستی دراین مورد هرگز هم نبودی 

ایشون سه تا بچه داره که هر کدوم یه جور گرفتار شدن و همسرش هم نابوده از مشکلات روحی و جسمی پس ول معطله 

 حالا هرکی که میخواد باشه فقط احترام پدرفرزندی رو حفظ کن و منافعتو در نظر بگیر ایشون از عادی هم عادی تره اما تونیستی نمیخوای که باشی میدونی حقت بیشتر از این حرفاست پس ادمای اطراف رو ول کن کلا برس به خودت فقط

کلا روحیه رو بکوب از اول بساز تومیتونی استحقاقشم داری نمیگم طلاق بگیرا میگم خودتو تقویت کن خودتووووو بکش بالا اون پایین جای تونیست

با مجلات و نشریات مکاتبه کن ارسال رزومه کن براشون داوطلبانه مطلب بنویس بگو پولی نمیخوای بابت مطالبت یادمه قبلا شعر میگفتی 

کلی شب شعر هست شرکت کن 

حتما گواهینامه بگیر و شده یه پراید مدل پایین واسه خودت دست وپا کن 

 به پوستت و لباست برس سن بالایی لباس نپوش 

خودتو دوست داشته باش 

واقعیت این است که مابرای رنج کشیدن متولد شده ایم اما به دنبال لذت میگردیم.پس تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هاست 
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حیوان خونگی

mahsabana | 10 ثانیه پیش
2687