پدربزرگ منم خیلی درحق مادرم بد بود...مامانمم مظلوم..اخرش پدربزرگم با اون اخلاقش مریض شد خودش از مادرم حلالیت طلبید گفت من بد کردم تو خوب بودی
دور از جون.منم دلم گرفته بود اینارو کفتم ازش بدم میاد بخدا قسم مجرد بودم هرجی بهش میکفتم درد و دل میکردم میرفت میذاشت کف دست داداشم داداشمو مینداخت ب جون من بعد کلی دعوا با داداشم الان جندین ساله دیگ ن با خودش ن با داداشم حرف نمیزنم اخه این درسته خبر چینی میکرد؟ دو بهم زنی میکرد؟
یه بار بهش گفتم بیا ازم عکش بگیر میخام بذارم رو پروفایل لاینم تازه گوشی خریده بودم بلد نبودم سلفی بندازم به خدا عکسمم نذاشتم رو پزوفایلم رفته بود به داداشم گفته بود داداشمم کلی حرف و فحش داد جون این جیزا رو بد میدونستن خانوادم.
یه بارم رفته بود ب داداشم کفته بود لیلا دوست پسر داره انداخته بود ب جون من.
اما خدا جواب جفتشونو داد پسرش ۴۰روزه بود دوست پسر پیدا کرده بود من میدونستم اما ب کسی نگفتم ترسیدم چون بهم گفنه بود یه شماره پیدا کردم طرف پولداره بیا ازش پول بکشیم منم قبوب نکردم. بعد خودش دوست شده بود گندشم در اومد داداشم فهمید کلی دعوا کردن اخرم برگشتن بهم خدا ازش نگذره من ک نمیگذرم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
