2737
2739

نزدیکه یکسال بامردی زندگی کردم که خیلی دوسش داشتم وعاشقش بودم یعنی داستان اشناییمون عشق وعاشقی بودباکلی سماجت وخواستن واصرارمنو۱۶سالگی عقدکرداخلاقش حرف نداشت شوخ بودباخانوادم خوب بودخونه ماتهران بودخونه اوناشهرستان همیشه زودبه زودبرای دیدن میومدانقدروم حساس بود وترس ازدست دادنموداشت که همیشه دقه به دقه به من زنگ میزدومیگف کجایی ومن بایدامارلحظه ای بش میادهمه بهم میگفتن بیچاره واسچی هرکاری میکنی هرجامیری به این میگی عادت میکنه یعنی بدعادت میشه شایدراست میگفتن اما من توروهمه وامیستادم میگفتم دوسم داره روم حساسه،گذشت من ۱۸سالگی رفتم سرخونه زندگی یکی دوماه اول عین لیلی ومجنون بودیم تااینکه...یه خورده تندطبع شدجوری ک دست بزن پیداکرد سرچیزای علکی منومیزد.....بقیشو الان میگم 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

از اولش هم همین بوده 

اون شوخ طبعی وخوش اخلاقی 

چون میخواسته دختر بچه 16ساله رو گول بزنه

برای ازدواج .بعدش خود واقعیش رو کرده کم کم

حتی اگه از حرفهام خوشتون نیومد ، برام گزارش نزنید چون خواهر و..ندارم فقط توی نی نی ساست میتونم حرفام رو بزنم . مرسیییی
2738

سه روز مونده بود ب عروسی مابرای خریدعقدب بازار رفتیم ،سردوتاوسیله پیش پاافتاده سرمن دادزدو گف ایناچین نوشتی؟؟؟ماالان پول نداریم اینارو بخریم !کلی توماشین بامن جروبحث کرد ب پدرومادرم بی احترامی کرد وبادست محکم توصورتم زد جوریک کبودیش روصورتم موند و سه روز مونده بود ب روز عروسی، پدرم منو برد خونشون ک این چ کاری بودو...خونوادش کلی عذر خاهی کردن خودشم خیلی ظاااهرا شرمنده بود، خلاصه گذش کردیم گذشت و عروسی کردیم ....بعدعروسی ک وارد خونه شدیم مثلابهم میگفت پاشوبریم خونه بابام اینا منم بالحن اروم بهش میگفتم یوسف جان دلم دردمیکنه نمیتونم بیام بعدکفری میشد وبلندتکرارش میکرد منم باگریع میگفتم نمیتونم ،بعدموهای منو کشیدو بهت میگم رو حرف من حرف نزن ،پاشوبیابریم ....بقیشو باز مینویسم 

سه روز مونده بود ب عروسی مابرای خریدعقدب بازار رفتیم ،سردوتاوسیله پیش پاافتاده سرمن دادزدو گف ایناچی ...

شوهرمن کارش ازاد،همچین قیافه انچنانی ندارع ، بچه روستا، ولی من از همه لحاظ حتی مالی ازون بهترم 

سه روز مونده بود ب عروسی مابرای خریدعقدب بازار رفتیم ،سردوتاوسیله پیش پاافتاده سرمن دادزدو گف ایناچی ...

گذشت و من باردار شدم بارداریم چیزی ناخاسته بود رفتم سونو و دکتر گف صاحب دوتا بچه دوقلو پسرشدی ، با خودم گفدم باوجود اینامنو کلی تحویل میگیرع و ..کلی بهم اهمیت میده دیدم بارداریم با قبل بارداریم براش فرقی نمیکرد ... 

گذشت و من باردار شدم بارداریم چیزی ناخاسته بود رفتم سونو و دکتر گف صاحب دوتا بچه دوقلو پسرشدی ، با خ ...

یه ادم بی مسولیت سربه هوا،رفیق باز،دیربه دیرخونه میادخرجی نمیده نمیزاره من زیادبیرون برم حتی ارایشگاهم نمیزاره برم ....

یه ادم بی مسولیت سربه هوا،رفیق باز،دیربه دیرخونه میادخرجی نمیده نمیزاره من زیادبیرون برم حتی ارایشگا ...

 در کل بخام بگم زندگیه من شبیه فیلم ملی و راه های نرفته اش هست ، میخام بدونم بااین وضع چیکار میتونم بکنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز