شوهر منم همینجوریه یه بار تو خواب میگفت زهرا زهرا منم گفتم زهرا دیگه مال کجاس گفت قم جوابمم داد میخواستم خفش کنم
یه بار دیگهم بلند شد ساعت چهار صبح مستقیم رفت سمت در کلیدو چرخوند منم فک کردم واقعا بیرون کاری داره گفتم کجا میری گفت اداره گفتم الان که زوده بعد دوباره اومد خوابید
یه بار دیگه بلند شده بود نصف شبی میگفت کنترل کجاست
بعضی موقعام که حرف میزنه کلا به یه زبون عجیب غریب حرف میزنه معلوم نیس از چه کانالیه
یه بارم خونه بابامینا بود یه دادی کشید تو خواب قلبم اومد تو دهنم
کلا خاطرات زیاد دارم ازش