بچهها من هروقت دکتر بهم امپول میده مخصوصا پنی سیلین آنقدر میترسم اول زنگ میزنم مادرم حلالیت میطلبم بعدش زنگ میزنم شوهرم وصیت میکنم قبلا به ابجیهام وداداشام هم زنگ میزدم خداحافظی میکردم که شاید من بمیرم مواظب بچم باشین خیلی وقته دیگه بلدن چکارشون دارم جواب نمیدن میگن دیوونه شدی حالا هیچیم هم نمیشه ولی ازوقتی امپول وارد دفترچه میشه تاوقتی ازروتخت بلند میشم تمام بدنم میلرزه فکرای مزخرف میکنم اصلا نمیدونین چه وضعیه کی مثل منه چکار کنم نترسم