دیشب زنگ زد به دوستش برای تور کیش سوال بپرسه دوستش گفت بیاین اینجا شب نشینی شوهرمم گفت حوصله ندارم حاضر شم ماشین رو در بیارم شما بیاین اونم می گفت نه شما بیاین هی اصرار کرد شوهرم اونم گفت الان میایم منم هی اشاره که اصرار نکن حوصله ندارم
ساعت ده شب با سه تا بچه شر اومدن منم پریود بودم اعصابم خراب بود ظهرشم با دوستاش رفته بود کوه بچه هام خیلی اذیتم کرده بودن حوصله نداشتم
خلاصه آقا ناراحت شده بود چرا می خواستن بیاین تو رو ترش کردی