دیروز شوهرم باید ساعت ۷ میومد خونه ولی نیومد یهو پیام داد ک امشب باید بمونم شرکت کار دارم ،منم خیلی سین جینش نکردم و گفتم باشه ولی خب بازم نگران بودم ک چرا نمیخواد بیاد بعد فردا صبح با کلی سوال ک تو ذهنم بود پیام دادم و گفتم کارتو انجام دادی؟کارت چی بود مگه یهو گفت کاری نداشتم ک ،گفتم وا یعنی دروغ گفتی بهم ،گفتش نه فقط یکم ب تنهایی نیاز داشتم. گفتم مگه از من ناراحتی؟گفت نه ،شب قبلش ک از سرکار اومده بود من چووون خیییلی خسته بودم همش داشتم غر میزدم سربچه ها و خیلی عصبی بودم ،اون پای تی وی نشسته بود ،من گفتم خستم میرم میخوابم ،شاید از من بخاطر این رفتارام خستس😞 ولی خب کی منو درک کنه منم تو شهر غریب گیرافتادم با دو تا بچه ،صبح زود پامیشم بچه رو خودم میبرم مدرسه یکیو میبرم مهد ،بعد میام نهار درست میکنم وکارای خونه هیچکسم نیس کمکم کنه ،الانم ک مدرسه شروع شده کارام صدبرابرشده ،ظهر بعد نهار با اینکه خوابم میاد باید بشینم پای درس ومشق دخترم و بهش یاد بدم ،دیگه وقتی اون میاد دیگه نا ندارم دیگه کی وقت کنم به شوهر برسم اخه ،خیلی سخته😓😞 ،چند دقیقه پیش پیام داده امشبم نمیام تو خسته ای زود بخواب استراحت کن ...🤦♀️