بله، اگه این فکرو نمیکرد که من نمیشدم همدم غم و شادیش. ببین من و شوهرم تو سن بالا ازدواج کردیم، من ۳۴، اون ۴۲، طبیعیه که تو این همه سالهای مجردی یه روابطی، هرچند جزئی، داشتیم، ولی الان که با همیم دنیای همیم، البته هم لطف خداست و هم اینکه شاید چون سنمون پخته تره، قدر خوبی و دوست داشتن و وفا رو بیشتر میدونیم
حال من، حال اون آدم زخمیه که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره خوش نشسته بمیره...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اینا خیلیش جوگیری و اثر دیدن فیلمها و داستانهایی هست که عشقهای مثلثی و اینها رو نشون میده. وقتی زندگی براشون عادی و حتی کسالت بار میشه و خوشی میزنه زیر دلشون، مثلا میخوان هیجان داشته باشن و چه چیز راحتتر از فکر رابطه خیانت بار😐 اگه این آدمها فکر نمیکنن اگه این انرژی رو بذارن برای رشد خودشون و علمی، هنری ، ورزشی چیزی یاد بگیرن زندگی زیباتر و شیرینتری خواهند داشت. اونا فقط دنبال راه آسونترن