نمیدونم چیکار کنم به خدا گیج شدم دارم دیوونه میشم .قضیه از این قرار هست که حدود یک ماه پیش شوهرم گفت : ماشین توی کوچه مونده برم ماشین و بیارم بزارم توی پارکینگ .ایشون رفت و نیم ساعتی شد و برنگشت . منم نگرن شدم بخصوص هم که گوشی اش و نبرده بود رفتم دنبالش دیدم نشسته توی ماشین کمی که رفتم جلو یهویی در رو باز کرد و با صدای بلند سلام داد و گفت داره با تلفن حرف میزنه و الان میاد . منم خیلی بهش شک کردم چون داشت با خط اعتباریش حرف میزد . منم رفتم بالا و به روی خودم نیاوردم ولی به شدت افکارم قاطی بود .ایشون اومدن بالا و گفتن داشتن با همکارشون حرف میزدن . گفتم برای چی توی ماشین . گفت دیگه گوشی زنگ خودرد منم همونجا جوابش و دادم . از فرداش شوهر بنده یهویی به شدت تمام مهربون شد و تا دو سه روز این رفتارش ادامه داشت و همین شک منو بیشتر کرد و بلاخره بهش گفتم و اون منکر شد و گفت هیچ خبری نبوده و نیست
یکی دو هفته بعدش ایشون اومدن و گفتن که یکی از همکاراشون گوشی عین گوشی من داره و میخواد براش رمز بزاره چطوری این کار رو بکنه و منم بهش یاد دادم ولی ای دل غافل نگو این رمز گذاشتن و برای گوشی ایرانسلش میخواست که عین گوشی من بود .
و بلاخره دیروز بعد ناهار ایشون خوابیده بودن و منم حوصله ام سر رفت و اومدم نت که دیدم صدای اس ام اس اومد . بلند شدم دیدم گوشی ایرانسل توی جیب کتش هست و رمز داره . خوشبختانه رمز همون رمز پیش فرض بود و منم بازش کردم دیدم ده دوازه تا اس ام اس از شماره ای هست که به اسم اصغر اقا سیو شده هست و خودش هم اس ام اس های س*ک*س *ی و .... و اخرین اس ام اس فرستاده شده از طرف خط شوهرم اس ام اسی هست به مضمون اینکه : نازنازی دیشب متوجه تماست نشدم بعدش هم خسته بودم خوابیدم . تماسهای گرفته شده و دریافت شده همشون در مورد همین شخص بود .
با گوشی خودم با شماره تماس گرفتم یه زن برداشت و ازش توضیح خواستم در مورد رابطه ایشون و شوهرم ؟ ایشون منکر شدن و گفتن من اشتباه میکنم و... ولی بهش گفتم اس ام اس هاش و شماره خونه اش و ... توی گوشی هست ولی باز گفت خودت و اذیت نکن اشتباه شده و فقط انکار کرد
بعدش رفتم شوهرمو بیدار کردم و ازش توضیح خواستم و گفتم اگه جواب درست و حسابی ندی برای همیشه میرم ولی ایشون گفتن که هیچ ارتباطی با این خانوم ندارن و ایشون و نمی شناسن . گفتم گوشی تو و خط تو هستش چطور نمی شناسیش ؟ گفت دست دوستم بوده . تا هفت عصر یکسره گریه کردم و طفلی نی نی توی شکمم طوری خودش و گلوله کرده بود که دلم براش می سوخت ولی جلوی اشکامو نتونستم بگیرم .بعدش اومد بغلم کرد و گفت نمی شناسه و یه تار موت و به صد تا همچین ادمی نمیدم و از همون حرفایی که زنا رو ببخشید خر میکنن . بعدش گفت اگر ارتباطی باهاش داشت حتما میگفت و منکر نمیشد ولی چون نمی شناسه دروغ نداره . بعدش سیمکارت و شکوند ولی طوری شکونده که صبح گذاشتم توی گوشی کار کرد ولی همه اس ام اس ها پاک شده وهمه شماره های تماس گرفته شده و .....
زن از دیروز گوشیش و خاموش کرده و جواب تلفن خونشو هم نمیده
شماره , شماره قم هست و بخصوص هم که شوهرم به خاطر دانشگاهش هفته ای دو روز میره قم و شبها میره خونه خواهرش .
نمیتونم حرفای شوهرمو باور کنم تا دو سه هفته بعد هم قراره بچه دنیا بیاد و من موندم با کلی شک و تردید . ولی همسرم میگه نمی شناسدش ولی من حرفش و باور نمیکنم .از طرف هم میگم خودش میگه اگر میشناختم و باهاش رابطه داشتم منکرش نمیشدم . نمیدونم حرفش و باور کنم یا نه ؟