2733
2739
عنوان

می‌خوام رابطم و باهاش تموم کنم بیاین بگین چی بگم و چیکار کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 945 بازدید | 56 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اینم بگم ما اصلا همدیگه رو ندیده بودیم ، فقط عکسای هم و دیده بودیم تا اینکه یه روز من رفتم یه شرکتی اونجا دیدم یه پسری برام خیلی آشناست ، هی نگاش کردم ، هی گفتم این چقدر آشناست با خودم ، اونم به من نگاه میکرد همه ش و انگار ذهن اونم درگیر من شده بود ، تا اینکه بار دوم که رفتم شناختمش که کیه اما به روی خودم نیاوردم تا اینکه دو دفعه دیگه رفتم و دفعه ی چهارم اومدم خونه اون بهم پیام داد که من شمارو دیدم تو شرکت و شناختمتون و سر صحبت و باز کرد

2728

چه باحال عین سریال شد بگو بقیه شو ببینم چی شد

اگر گلی را دوست دارید آن را نچینید، چون با چیدن، آن گل می میرد و دوست داشتن تمام می شود. اگر گلی را دوست دارید بگذارید بماند. عشق مالکیت نیست عشق قدر چیزی را دانستن است

بچه ها میگم به نظورتون‌چرا من همیشه دوست دارم اینجور داستانا رو بخونم و برام جذابیت داره😐

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    
چون دوست داری

خدا نکشدت اینقدر زبلی😅😅😅😅

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    
2740
خدا نکشدت اینقدر زبلی😅😅😅😅

خخخ اری فرزندم

کاش یوزارسیف میومدعباشورومنم مینداخت بعدکه برمیداشت من لاغروخوش هیکل میومدم بیرون باگریه میگفتن:"بامن چه کردی یانبی؟  دنبه هایم کو؟"          

اما گفتم چون با کسی بودم اصلا برام مهم نبودش ، حتی چهره ش و که تو شرکت دیدم خیلی برام معمولی بود و هیچ حس خاصی نداشتم بهش. بعد اون یه بار دیگه هم اومد زمانی بود که من رابطه م و با اون دوستم تمام کرده بودم ولی هنوز ذهن و قلبم پیش اون قبلی بود و برای همینم بازم نشد با هم باشیم و سرد رفتار میکردم باهاش.


تا اینکه ۵ ماه پیش دوباره اومد و من این دفعه نه با کسی بودم نه فکرم مشغول کسی بود ، پیشنهاد داد دوست باشیم قبول کردم و واقعا میخواستم این دفعه باهاش باشم اما اون انگار خیلی گرفتار کار و روزمره کی های خودش بود ، به زحمت وقت میذاشت هر روز آخر شب یه ربع میومد چت میکرد. خواستم اعتراض کنم اما گفتم بذار همدیگه رو ببینیم شاید رفتارش تغییر کرد. یه قرار گذاشتیم هم و دیدیم و برام خیلی عجیب بود که خیلی به دلم نشست این دفعه. با اینکه ۴ بار تو شرکت قبلاً دیده بودمش و اصلا حس نداشتم اما این دفعه به نظرم یه جور دیگه اومد

بچه ها میگم به نظورتون‌چرا من همیشه دوست دارم اینجور داستانا رو بخونم و برام جذابیت داره😐

منم دوست دارم فک کنم چون فضولیم😂😂😂😂

اگر گلی را دوست دارید آن را نچینید، چون با چیدن، آن گل می میرد و دوست داشتن تمام می شود. اگر گلی را دوست دارید بگذارید بماند. عشق مالکیت نیست عشق قدر چیزی را دانستن است
منم دوست دارم فک کنم چون فضولیم😂😂😂😂

خخخخخخخخخخخخ رک‌و پوست کنده گفتیا😅😅😅

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز