منو شوهرم خیلی هم دیگه رو دوست داریم خداروشکر هیچ مشکلی تو زندگیمون نداریم هشت ساله با همین از دست پدر شوهرم فرار کردیم خارج ولی هیچ وقت نمیتونم ببخشمش ازم حلالیت گرفته ولی من نمیتونم ببخشمش، یه روز دفتر خاطرات بچگی شوهرم که عاشق دختری بوده و توش نوشته رو از انباری پیدا کرد اومد گذاشت جلوی در خونم، من به روی شوهرم نیاوردم وقتی فهمید شوهرم خون به پا کرد نمیدونم چرا دوسم نداره پدر شوهرم من همش احترام میذارم بهش
هم افت جونه😐هم نامهربونه
چقدر توخوبی ک بروش نیاوردی من بودم پاچشو میگرفتم خاهر
گذشته هارو ول کن
نخواستی هم نبخشی نبخش
فقط گذشته رو بریز دور
الانم که دوری برو زندگیتو کن دیگه گذشته رو هم نزن
کاشکی یکی پیدا میشد منم فراری بده خارج 😐😐
الان با هم زندگی میکنین؟
چه اهميتي داره كه دوستون داشته باشه يا نه؟!
قرار نيست همه مارو دوست داشته باشن كه
اه چ خاله زنک .مگه مردام از این جور کارامیکنن🤮
ول كن بابا بيخيال باش اهميت نده
چهرپدر شوهری😑😐یه چادر سرش کن سبزی بده پاک کنه😐
این پدرشوهر نیس
که
ده تا مادرشوهره
مادرفولادذره اس
باید بی اهمیت باشی نسبت به این موضوع
یعنی مثلا جلو پدر شوهرت به روت نیاری که برات مهم بوده اون دفترچه
اگه هم چیزی هست بین خودت و شوهرت حلش کنین
وا از یه مرد بعیده این جور خباثتا
بقول گیلکا چه زانای ماشاله😳😳
کجایی کدوم کشور
عجب نفهمیه پدرشوهرت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
