همینطور نشسته بودیم همچین حرفی زد گفت مجرد میموندم هر خواستگاری میومد میگفتم سیکتیر گفتم من ساده بودم که مادرم میخواست منو بفرسته خارج ولی به تو جواب دادم .بعدش ناراحت شدم مادرش گفت تو چقدر حساسی گفتم به دختر خودتم شوهرش همچین حرفی میزد همینو میکفتی؟کارد بزنن خونم درنمیاد گفت من شوخی میکردم گفتم شوخیاتو نکه دار وقتی تنهاییم نه جلو مادرت .دلم نمیخواد دیگ ریختشم ببینم