2752
2734
عنوان

امروزواکسن هیچده ماهگی دخترموزدم میترسم بخوابم خدای نکرده تب کنه

| مشاهده متن کامل بحث + 135 بازدید | 31 پست
دخترمن شایددوبارگریه کردبعدبازی میکردیعنی تازه شروع میشه

پسر من سه چهر ساعت بازی مرد از بعد از ظهرش پا دردش شروع شد تا فردا شبش ساعت ۱۰ ک بچم پاشو تکون داد دید درد نمیکنه وایساد به شیطونی ولی تنها واکسنش بود ک اذیت شد خیلی 

❤️ کارن عشق مامانشه خدا جونم مواظب جوجه کوچلوم باش هزار بار ممنونم بابت این فرشته دوستداشتنی و زیبایی که بهم بخشیدی  ❤️
استامینوفن دادم شیاف نذاشتم خوبه بذار م


وقتی استامینوفن دادی باید 4ساعت از روش بگذره بعدا براش بزاری بنظر من شیاف برا تب زودتر جواب میده شیاف 125 باشه عزیزم نه بیشتر

آنا.......چیخاتمارام محبتین یادیمنان                                             لای لای سَسون قولاقیمدا ساخلارام......
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



خب عزیزم اگه تب نداره که اوضاش خدارو شکر خوبه. واسه نوبت بعدی داروش کوک گوشیتو بگیر بخواب . اصلا هم ...

اره الان دیدم خوبه خداروشکر اخه خیلی بدگفتن ازواگسنش

نرگس السادات سابقم گوشیم هنگ کرده برگشت به کارخانه کردم کاربریم ترکیدگی نگین کاربرجدید
2731

من ماه دیگه میخام برم سفر اونجا واکسن ۱۸ ماهگیشو بزنم 

ولی همه منو ترسوندن گفتن خوب نیست 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
اره الان دیدم خوبه خداروشکر اخه خیلی بدگفتن ازواگسنش

نه برای همه اینطوری نیست. بچه م منم خداروشکر سر واکسناش خیلی خوب بود همین استامینوفنشو میدادم اصلا اذیتم نکرد. حالا خیلی نگرانی یکساعت قبل از ساعت داروش کوک کن که چکش کنی. ولی بیخودی بیدار نباش اگه میخواست تب شدید کنه تا حالا کرده بود

نه برای همه اینطوری نیست. بچه م منم خداروشکر سر واکسناش خیلی خوب بود همین استامینوفنشو میدادم اصلا ا ...

واقعا مرسی عزیزم خیالم راحت شد

نرگس السادات سابقم گوشیم هنگ کرده برگشت به کارخانه کردم کاربریم ترکیدگی نگین کاربرجدید
من ماه دیگه میخام برم سفر اونجا واکسن ۱۸ ماهگیشو بزنم  ولی همه منو ترسوندن گفتن خوب نیست

هرجای میتونی بزنی فقط بایداستامینوفن وبدی حدای نکرده نتونستی کنترلش کنی دکترنزدیکت باشه

نرگس السادات سابقم گوشیم هنگ کرده برگشت به کارخانه کردم کاربریم ترکیدگی نگین کاربرجدید

مبارک باشه 

دیگه رفت تاااا کلاس اول واکسن بعدی رو بزنه 

بازم مراقب باشید امشب و فردا هم به خیر بگذره 

منم براش دعای نور میخونم برای رفع تب هست و سفارش شده حضرت زهراست 

درد من حصار برکه نیست!!!!درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!!!!! 
من ماه دیگه میخام برم سفر اونجا واکسن ۱۸ ماهگیشو بزنم  ولی همه منو ترسوندن گفتن خوب نیست

نه گلم زیاد نترس. یک ساعت قبل اینکه بری واکسن بزنی استامینوفن بهش بده تا بعد زدن واکسن بچه زیاد بیتابی نکنه. شیاف هم همراه داسته باش که اگه قطره تاثیر نکرد براش استفاده کنی. البته دقت کن موقع استفاده از شیاف حداقل ۳ ساعت از زمان دادن قطره گذشته باش

مبارک باشه  دیگه رفت تاااا کلاس اول واکسن بعدی رو بزنه  بازم مراقب باشید امشب و فردا هم ...

ممنونم عزیزم لطف میکنی

نرگس السادات سابقم گوشیم هنگ کرده برگشت به کارخانه کردم کاربریم ترکیدگی نگین کاربرجدید
نه گلم زیاد نترس. یک ساعت قبل اینکه بری واکسن بزنی استامینوفن بهش بده تا بعد زدن واکسن بچه زیاد بیتا ...

پسر من تقریبا همه واکسناشو تب کرد ، جوری که شبا هزیون و ناله میکرد تو خواب 

مجهز میرم ولی بچه ها اینجا خیلی ترسوندن گفتن مسافرتو به همه زهر میکنی 

بازم ممنون از راهنماییهات عزیزدلم 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
پسر من تقریبا همه واکسناشو تب کرد ، جوری که شبا هزیون و ناله میکرد تو خواب  مجهز میرم ولی بچه ...

اگه تب زیاد میکنه که درست میگن عزیزم . اگه سفرت اجباری نیست بزار دوسه روز بعد واکستش برو. یا مثلا دوسه روز قبل واکسن و واکسنو  بزار برای وقتی که برگشتی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حس ششم

jmjbbcfjbbcxcv | 25 ثانیه پیش

فیلم هندی

artemis4444 | 39 ثانیه پیش
2687