مهمان داشتیم قوری پر زعفران مامانم روی سماور گذاشته بود دم بکشه
من فکر کردم چایی مونده است خالی کردم توی سینک!!!
بچه بودم تابه داغ نیمرو بدون انکه چیزی زیرش بذارم مستقیم میذاشتم رو فرش! بعد تابه انگار چسبیده به فرش بود با زحمت از فرش جداش میکردم نقش فرش پشت تابه چاپ شده بود! از همون بچگی هنرمند بودم مامانم همیشه میگه تو خیلی هنرمندی، کاش شوهر کنی از دستت راحت شم
آتش گرفتن تابه نمیدونم چرا_هر کی میدونه بگه)
سوزاندن غذا
شکستن ظروف
...............