از کی سر و سنگین شدید باهاشون؟؟
همش تو این چند ساله ازدواجم شوهرم زدم تو سرش برای خانواده ام میگفتم هم خون اممند،میگفتم احترام بزارم ب خانواده ام و عزت بزارم ک هوا برش نداره ک بی کس هستم و یوقت کاری باهام بکنه،
ی کاری یا جایی ميگفتند اگه خلاف دل خودمو شوهرمم بود انجام میدادم ک میگفتم عوض دلشونو بدست میارم،
اما عزت گذاشتم عزت ندیدم و خار شدم،
مادر و پدرم اگه حرفی یا تبعیضی یا هرچی انجام دادند جای پدر و مادری گذاستم و تا آخر عمرم توفم بکنند تو صورتم نوکرشونم،ولی دلم شکسته از خاهر برادرام،
جز نجاست چیزی ندیدم جز اینکه همیشه خوردم کردند چیزی ندیدم نمیگند این خاهر کوچیکه ما ک الان بارداره و 28سالشه یکم بهش عزت بدیم چقدر بعضیا بی چشم و رو هستند انقدر براشون مخبت کردن