من۲۳ سالمه ، دوروز پیش سر یه ماجرایی یه اقای ۳۶ ساله بهم پیشنهاد دوستی داد و گفت که از من خوشش اومده و تو یک ماه اینده مراحل طلاقش تموم میشه ، من اصلا ادم احساسی نیستم ، کلی هم دوس پسر همسن خودم و پیشنهادات دوستی مناسب سنم دارم که موقعیت های بهتر از این اقا دارن ، اما از پریروز تا الان یک سر تو فکر اون اقام ، نمیخوام قبل طلاقش تماس بگیرم باهاش ، اژ طرفی هم اصلا نمیدونم کار درستیه یا نه ، اما میدونم عجیب ترین حسو نسبت بهش دارم ، دلم داره مثل سیر و سرکه میجوشه ، قبلا هیچ وقت همچین حسی نداشتم ، همش دلم میخواد دوباره ببینمش ، از طرفی هم کارمند نیروی انتظامیه ، همش به خودم میگم نکنه الکی همه چیو دروغ گفته بواسطه شغلش سو استفاده کنه ، اما بازم ته دلم میخوامش ، بیاید راهنماییم کنید تورو خدا ، این حسی که دارم چیه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تورو خدا کمکم کنید بگید چجوری این فکر و خیالو از سرم بیرون کنم ، من بجز داداشم تا حالا نسبت به هیچ مردی این جور حس خواستن نداشتم تورو خدا بیاید ، انگار همه ی جای قلبم دور قفسه سینم دارن ادرنالین ترشح میکنن همش تو فکرشم نمیدونم چیکار کنم
اگه بخاطر شما خانمشو طلاق میده باید عذاب وژدان داشته باشی ها!!!!!
لایق تو کسی نیست جز آنکسی که:تو را انتخاب میکند نه امتحان ...تو را نگاه کند نه اینکه ببیند ...تو را حس کند نه اینکه لمست کند ...تو را بسازد نه اینکه بسوزاند ...تو را بیاراید نه اینکه بیازارد ...تو را بخنداند نه اینکه برنجاند ...تو را دوست بدارد و بدارد و بدارد ...ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ کسی که ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻫﺮﮒ ﺣﯿﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﯾﺎﻓﺘﯽ !ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ :ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ...برای خودت زندگی کن