تغییررفتارهمسرم بعد بچه دارشدن

سلام به همه

ممنون که وقت گذوشتین .

خانمامن سه ماه ونیم قبل بچم دنیااومد و قبل از اونم توبارداریم استراحت مطلق بودم, بحدی که نتونستم حتی برم دفاع کنم وفارغ التحصیل شم تاالان, یعنی یکساله توخونه نشستم تابچم این حد شده, خداروهم شکرمیکنم که بسلامت گذشته ولی رفتارای جدیدهمسرم واقعامنوناراحت میکنه, منوهمسرم قبلاهیچ مشکلی نداشتیم, بحدی ایشون عاشق منه که حتی نمیزاشت کوچکترین اذیتی بشم, الانم رفتارش بامن خوبه تاوقتی که من کوچکترین اخمی به بچه بکنم. اگه من یباربابچه تندصحبت کنم, برمیگرده بهم, این مدت چندباربهم گفته توخونه سگ بستن! که منظورش من بوده. بااینکه میدونه من توشهرغریب کسی هم کمکم نیست وواقعابعضی وقتاخسته میشم ازبچه داری! مثلادیشب تو ماشین بودیم, نمیساعت رفته بود چیزی بخره بچه هم گریه میکردوآروم نمیشد. من اومدم بیرون همه نگامیکردن که بچه چشه! خلاصه وقتی دوباره سوارشدیم تابریم خونه, بچه هی نق میزد, خودشومیکوبیدبمن, لباس منومیخورد, دیگه واقعاکلافم کرده بود, اخه ازقبلشم دوساعتی بود بیرون بودیم. سینمودراوردم بلکه یکم شیربخوره آروم شه, به سینم فشار ش دادم وباکمی عصبانیت گفتم بخورببینم! یهوشوهرم مچ دستموگرفت وانچنان فشار داد وگفت بابچه ی من درست صحبت کن وگرنه رفتیم خونه فلانت میکنم!) یکاری که میدونه اگه تو رابطه بکنه من دردم میاد) بعد نگام میکنه میگه فهمیدی؟ گفتم اره ولم کن... بعدمیخنده واز رابطه ی شب قبل میگه که فلان کارو کردم دردت اومد, گفتم ازقصدکردی؟ گفت اره, اگه بچمواذیت کنی امشبم میکنم! 

یکی ندونه فک میکنه من نامادری این بچم ودارم عذابش میدم, درصورتیکه من انقد به بچه اهمیتت میدم که همه میگن تولوسش کردی! انقدناراحت شدم که بخاطر بچه این رفتارروکرد وایناروگفت! بخداتمام وقتم برای بچست ولی خودش حاضرنیست حتی دوساعت مرخصی بگیره, یاماموریتای غیرواجبشونره, حتی اضافه کاریاشوکامل میره وخیالش راحته من پیش بچم, ولی شب که میاد توخونه انگارماموره, میشینه یه اخم ازمن ببینه به بچه سریع میپره که چرا اینکارو میکنی!  خودشم همش میگه من خستم ونگه نمیداره... البته خیلی وقتاهم کمکم میکنه ولی اینکه سرکوچیکترین برخوردمن بابچه انقدحساسیت نشون میده منوعذاب میده. قبلا ازمردایی که زنشونو بزنن متنفربود, حالا خودش بخاطر بچه میگیره یجای بدنتوانچنان فشارمیده که اشکت درمیاد, میگم خوبه من همش بابچه بامهربونی برخورد میکنم ودیگه کلایادم ازخودم رفته... 

شوهرای شمام اینطورن؟ من زیادی حساس شدم؟ باید چیکارکنم من؟خیلی زود ناراحت میشم, خصوصا وقتی خشونت فیزیکی بکارمیبره, نمیدونم اینم بگم یانه, ولی جدیدا تورابطه هم خشن شده. نمیدونم چش شده .قبلااین مدلی نبود. کسی هست تجربه ی منوداشته باشه وبتونه راهنماییم کنه؟ 

یچیزی هم که هست , منواز خودشوبچه جدامیکنه, مثلا بعد سه روزکه از ماموریت اومده نشستیم حالاباهم چایی بخوریم توپارک, برگشته میگه این بچه 90درصدش مال منه ده درصدش مال تو! من هم پدراین بچم هم مادرش!! وهمش از دلتنگیاوعلاقش به بچه میگه انگار این وسط من بوقم! منم بچمونودوس دارم ولی خب دوس ندارم شوهرم نسبت بمن بی تفاوت بشه ومحبت نکنه