منم تویهرشهر غریب مادرهم ندارم وشوهرم هم شغلش طوریه که بیشتر وقتها تویه خونه هست ومن سه تا بچه دارم وبچه چهارمم باردارم ولی دریغ از یه کمک....حتی کارهای خودشو من انجام میدم باورت میشه ماشینشم من میشورم چون اگه نشورم اینقد گند میگیره که مجبور میشم غذا دادن به بچه که نگو تاحالا حتیریکبار نکرده چون حوصلهرنداره کلن تنبل ولی من دیگه توقعی ازشرندارم چون اگه بخام کاریو انجام بده مطمئتم هم انحام نمیشه هم دعوا میشه
سر بچه اولم باردار بودم ماشین لباسشوییم وصل نبود چون جا نداشتیم ومن لباسهارو با دست میشستم ماههای اخر اینقد شکمم بزرگ شده بود بهش گفتم تولباسها رو بشور میگف باشه ولی اینقد نمیشست که دیگه لباسی واسه پوشیدن نمیموند بهش گفتم اصلن فقط لباسهای خودتو ولی هرگز انجام نمیداد ومن توی حمام مینشستم تشت رو روی پام میذاشتم وبا چه سختی یه عالمه لباس مانده رو میشستم
واخرش هم به خاطر همین کیسه ابم زود پاره شد وزایمان افتضاحی داشتم ولی خوب صبوریرکردم ومیکنم
وابنو فهمیدم اخلاقش اینه دیگه عوضم نمیشه که نمیشه کلن تنبله البته سه تا برادرشوهرایه دیگمم همینن وخواهرشوهرام هم تنبلن وماوعروسها ودامادهای این خانواده کلفت انها
اینارو گفتم که بدونی بسیاااری وضعشون از تو بدتره ومن نقاط مثبت همسر عزیزمو میبینم وبا این مسئله کنار اومدم والکی خون خودمو واونو کثیف نمیکنم
توهم تلاش کن اگه تونستی با خوبی ومهربونی ازش کاربکش وگرنه با دعوا نمی ارزه
مامان خداربیامرزمرهمیشه میگف تنتو خار کن خودتو عزیز....😉