2737
2734
عنوان

بچه هاشما وقتی عقدیانامزدی بودین

| مشاهده متن کامل بحث + 428 بازدید | 38 پست

شوهرم کم تو متاسبتی یا ماهی دوماهی ولی من زیاد میرفتم پیششش چون تنها زندگی میکردخونمونو گرفته بودیم دختر خاله مادرم فوت ششد اونم چون خونم نزدیک سرکارش بود همونجا میموند پنج شنبه جمعه ها من میرفتم پیشش از سرکارم

برسه روزی که منم تیکر بزنم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
همشهری بودین یا راهش دور بود؟ 

جفتمون اصفهانیم. هرچندمن این سراصفهان بودم شوهرم اون سر . ولی خب قانون گذاشتیم ازاولش که سروسنگین رفت وامدکنیم اما هرشب بیرون بودیم حتی یک ساعت

2738

هر روز هما میدیدم

هفته ای یه بارم میرفتم خونشون

ما تویه شهر بودیم باماشین 3 دقیقه هم راه نیست

تیکر بارداری نیست...دخترم👩زمستانم با تو بهار است⚘تو امید فرداهای منی؛محرم راز منی، تک گل باغِ منی.دردانه منی و من،از دوست داشتنت کوتاه نمی آیم😍

هرروز با هم میرفتیم بیرون 

پنجشنبه یا جمعه برا ناهار یا خونه ما بود یا من میرفتم بعدشم میرفتیم بیرون مگه اینکه خونشون هیچکس خونشون نبود مامانش میگفت بیا پیشش تنهاست دیگه میرفتم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687