گفت پاشو بیا اینجا با هم نهار بخوریم و صحبت کنیم گفتم باشه لوکیشن بده..لوکیشن رو فرستاد و گفتم من دارم با ویز میام زنگ نزن که برنامه اش میپره من نمیتونم وسط اتوبان بزنم بغل تصادف میکنم گفت باشه.... منم گوشیمو گذاشتم رو حالت پرواز و رفتم خرید از اونورم رفتم پیش دوستام تا اون باشه دیگه ازین پیشنهادا نده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد مهریه اینارو گرفتی؟؟مزاحمت بعدش برات ایجاد نکرد؟
نه اوضاع مالیش به قدری خراب شده بود که حتی برای پول محضرش شناسنامه اش رو گرو گذاشت.. نه خداروشکر انگار خانوادش بهش گفتن من ازدواج کردم و یه بچه دارم ..هرچند از دوست خانوادگیشون شنیدم که هنوز بمن فکر میکنه