داره میریزه .داره میریزه
یه بار تو ایران به مامانم گفتم آمریکا میوه‌هاش مزه نداره و چقد هوس خیارای ایرانو میکنم.
تو فرودگاه که داشتیم خدافظی میکردیم جلو ملت یهو داد زد ئه راستی چند تا خیارم گذاشتم واسه اونجات😐😂
•|معرفت از مامانم یاد گرفتم،
هرچی شد باز غذامو آورد اتاقم و زد رو شونمو گفت :
بخور زبونت ۳ متر دراز شه ...!|•😁💋👩👧
عاشق پسر همسایه خواهرم بودم که سوپرمارکت داشتن. 15_16 سالم بود.. یه هزاری برداشتم روش نوشتم آی لاویو بعد اتو کردم صااااف صاف شد بردم دادم یه ماست خریدم اومدم. خخخخخ
عشقم خوابه منم از خنده غش کردم
يه بار نصفه شب پاشدم ديدم دوتا پشه نشستن رو دستم دارن كنار هم خونمو ميخورن؛احتمالا تازه عروس دوماد بودن كه داشتن تو يه ظرف غذا ميخورن
یه بار یکی از دوستام تعریف میکرد با خواهرم شوخی داشتیم بدجوری منو ترسوندهبود منم گفتم تلافی کنم رفتم حیاط دیدم دمپایی دسشویی حیاط نیست گفتم حتما رفته اونجا رفتم نشستم جلو در دسشویی با انگشتام چشامو کشیدم پایین زبونمم اوردم بیرون همینکه در دسشویی باز شد بلند گفتم پخخخخخخخخخ یهویی دیدم بابام اومد بیرون یه نگا بهم کرد گفت زهرمارررر منم بدو بدو پریدم تو خونه دیدم آبجیم وایساده بلند بلند بهم میخنده😁😂😂😂😂😂😂😂
يه بار مامانمو شوهرم داشتن باهم حرف ميزدن منم بينشون نشسته بودم سرم تو گوشي بوديه تكست خنده دار خوندم خنديدم يهو گوزيدم اين دو تا يهو ساكت شدن خم شدن ب هم ديگه نگاه كردن
مامانم😳
شوهرم😐
خودم😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
