قبول دارین تقصیر ساخت و ساز های نازک و خارج از اصوله؟دیوارا چرا باید اینقد نازک باشه
نه اتفاقا هی زنگ میزنه بزن منو تو بزن فلان شبکه ناوها اومدن فلان رفت فلان اومد نمیدونم سکه چی شد دلار چی قراره بشه
از صبح تا شب یه ده دقیقه هم بیرون نمیره
حرف میزنه نفس نمیکشه یه بند داد میزنه عین اینهایی که گوششون کره
خسته شدم هر جا هم برن زنه و دخترش میره من به ندرت دیدم بیرون بره از صبح تا شب یه بالش گذاشته انگار کنار دیوار ما جلو تی وی اخبار میبینه
یه بار زنه رو کار داشتم درشون باز بود دو تا بالش زیر دست مرده رو به تی وی دراز کشیده لم داده داره تجزیه تحلیل میکنه
بخدا صداش خیلی دلخراشه سیگاری هست و معلومه معتادم هست
هم شما حق دارین هم همسایه فقط خدا لعنت کنه شهرداری و افرادی که دستی تو اینگونه ساخت و ساز ها دارن.ما هم همین مشکلات رو داریم بدبختی اینه نمیشه بگی تو خونتون حرف نزنین یا راه نرین
اصلا انگار بیخ گوش ما نشسته داره حرف میزنه خیلی داد میزنه اصلا دو تا همسایه قبلی این مدلی نبودن تن صداش خیلی بلنده انگار بلند گو قورت داده
منم همین مشکلو دارم. آپارتمان های تهران اینجورین. مشکل از ساختاست. من از شدت حساسیت رو سرو صدا رفتم گوش گیر گرفتم، حداقل موقع خواب راحت باشم دیگه
دیروز از صبح بحث ترامپ بود و پمپِو و نمیدونم کی رفته کی اومده بخدا روانی شدم بابا صداتو خفه کن عصبی شدم خیلی ازش
نمیدونم والا واقعا سخته شاید بنده خدا گوشش سنگینه ما هم همین مشکلات رو داریم مدام به بچه هام تدکر میدم اروم راه برین اروم حرف بزنین اما می بینم همسایه ها رعایت نمی کنن حرص میخورم .گوشی همسایه رو ویبره زنگ میخوره صدای ویبره خونه ما میاد ادم چه بگه دیگه
موقع خواب دیگه سایلنت میشه ولی خب ادم در طول روز خیلی حرف میزنه نمیشه که ادم لال بشه ولی تن صداش رو میتونه کم کنه من چرا نمیگم زن و بچه اش اذیتم میکنن؟ چون صدای اونا معقوله هر چند بلنده ولی بازم به بلندی صدای اونا نیست من خدایی روانی شدم از صداش همشم داره سرزنش میکنه و عین عقل کل ها به این و اون فحش میده
سر کارم نمیره خبر مرگش
دیگه امروز زدم به سیم اخر بخدا
حضوری برو با خانمش صحبت کن اما بعید میدونم درست بشه چون تن صدا غیر ارادی هست هر چی هم بخواد رعایت کنه یادش میره
فکر میکنم پیام دادم بهتر بود چون واقعا عصبی بودم و میخواستم برم دم در بدجوری بگم که عزیزم میشه ارومتر گوش من کر شد از دست شما..از بس عصبی بودم... ظهری فقط زنگ زدم به شوهرم که بیا خونه اروم بشم یکم خونمون از سکوت در بیاد صدای تجزیه تحلیل های اینو نشنوم وای خدا چقدر روز بدی بود چقدر حرف زد از 10 تا 4 عصر یه بند
