خواهرشوهر

من بودم ازفضولی مرده بودم دور از جونت

اتفاقاً درستش همینه که متاسفانه خانواده منم مثل خانواده شما ساده ان، همه چی جلوی شوهرم رو داریه است 😐😐

خب ببین خودت سر دردبیار یواشکی برای آروم کردن حس کنجکاوی و خودتو قانع کن ک غریبه نیستی وبیزشاید اون قسم جون خودتو خورده برا خواهرش ک نگه به هیچکس پس حق داره 

بنظر منم مشکل داره با شوهرش خواهره و  اینکه داره کمک میگیره

خدا به دادت برسه با این پدرشوهر 😁 ولی خوبه که شوهرت عاقله، الکی اعصاب تو رو به هم بریزه که چی؟

شوهر من به پای دایم بلند میشد الان یکاری کرد که شوهرم میگه وای اینا دیگه کین بابا از کجا فرار. کردن من خون خونمو میخوره جلو شوهر من مشتشو گره کرده منو بزنه اسکل من بخاطر شوهرم مجبور شدم هیچی نگفتم وگرنه شلوارشو درمیاوردم

اره قدیم پاپیچ میشدم الان میگم ول کن بابا بیکاری ،پدرشورم چندین بار دلموشکونده دوبار باشوهرم زدو خورد داشتیم. یبار زد تو گوشم تو هفته بود عروسی کرده بودم یبارم عید بود زنگ زد ساعت 9شب از تهران پاشین بیاین شهریار خونه عموت نصف شب منم لباس نداشتم غر زدم دعوامون شد زد دندم شکست بازم بااون وضع افتضاح اینقد زنگ زد منو برداشت با چشم گریون برد خونه عموش

چقدر خانواده ی بی سیاست بده، هم احترام خودشو تو نظر شوهرت از بین برد، هم شاءن تو رو پایین آورد

😳😳😳 چقدر زندگیت فراز و نشیب داشته، چند ساله ازدواج کردی؟ شوهرت کلاً دست بزن داره یا اون یکی دو بار بود فقط؟

اره دقیقا اونم سر چی مادرم با پدرم20ساله تارکه کرده ولی یه ساله طلاق گرفته. میگه خسته شدم از بس حرف شنیدم میخوام ازدواج کنم براش خواستگار اومدع بود منم میگفتم مادرم 8روز بستری بود تو پاششدی رفتی مسافرت حتی نفهمیدی کدوم بیمارستانه حالا رگ کدوم غیرت نداشتهداس زده بیزون کم موندا بود شوهر خالمو بزنه خالمم حامله بنده خدا. داشت سکته میکرد گرفت پرتش کرد اونور شوهر منم غریبه یه ساله ازواج کردم پاشد یقه دایمو بگیره من بزور کشوندمش کنار گفتم تور.خدا. بیا بریم ولش کن روانیه دیوانه اس. تو اقا باش ،به زنشم گفتم بشنوم یبار دیگه مادر منو بردی کاراتگ انجام بدا میام از گیس اویزونت میکنم. نوکر بی جیره و مواجب گرفتن ولش نمیکنن ،ما اومدیم اونا موندن تو اون وضع شامشونم کوفت کردن رفتن

اره بابا اینقد اذیت شدم که حد نداره دورمو یه مشت ادم عقده ای نفهم گرفتن

😳😳 چقدر مامانت مظلومه به حرفشون گوش میکنه

ن همون دوبار بود. اونم کاری بمون نداشتا باشن سرخودمون دعوا کنیم یا میخندیم یا غر میزنیم تموم میشه باور کن ولی هرموقع حرف خانوادش میشه چون هی زنگ میزنن اینم ن نمیتونه بگه یااحترام نگهمیداره من پاسوز میشم 

خودت فکر کن یه زنی که با سرکوفت شوهر کرده، بچه دار شده شوهره ولش کرده بعد. پیداش شده دوباره حامله شده بچش مرده دوباره شوهره گذاشته رفته 20سال گوشه خونه افسرده افتاده و همه توسرش زدن بعد 20به زور کتک منکه داروهاشو بخوره خوب شده چی ازش میمونه وقتی ازهمه بزرگتره ولی ارج و غرب ندارهوقتی مادرش پشتش نیست گلی دیر از خگاب بیداربشهدهزارتا چیزبهش میگن تا صداش درمیاد میگن ادم بودی خونه خودت میموندی چیکار میتونه بکنه?

آخ گفتی، ما هم نصف بحثامون به خاطر خانواده شوهرمه، شایدم همش 😁

ناراحت شدم به خاطر مامانت 😔😔 تا هر جا که از دستت برمیاد حمایتش کن