بقران تا همین امروز هم من واسه مامانم گریه میکردم"زندگیش اصلن خوش نیست هم مریضه هم فقط با ماهی ۲۰۰ تومن کمیته و ۹۰۰ تومن یارانه و روزی ۳۰ هزاره داداشم زندگی میکنع"قلبم درد داره مامانم هنوز سنی نداره ۴۳ سالشه "همش دنبال خونه میگرده "بخدا من از خودش بیشترزجرمیکشم میبینمشون
عزیز دلم زندگی خودمم داستان داره"من با اون همه بدبختی که تو اون سن سرم اومد ولی خاستگار زیاد داشتم "ولی قبل اون مشکلات یه پسر که دوست پسردایی هام بود عاشق من شوده بود دوسال خاستگارم بود ولی بخاطر اختلاف سنیمون همش ردش میکردم "ولی اون دست بردارنبود و الحق پسر خوب و عاقلی بودآخرش بخاطر بدبختی های زندگیم مامانم گفت تو خاستگار زیاد داری الان که بابات رفته نزار مردم سو استفاده کنن با آبروت بازی کنن اذدواج کن"منم دیدم راست میگه تو رفته بودم تو ۱۵ سال دیگه با اون مسر که گقتم عاشقم بود اددواج کردم"خداروشکر خیلی دوسم داره خیلی راضی هستم 🙏هوای مامانمم داره ولشون نکرده
جالب اینجا بود مامانم اونوقتا ۳۹ سالش بود اون زنه هم ۴۸ سال و قبلنا هم سه بار دیگه اذدواج کرده بود "بابام خونه رو از مامانم گرفت ولی ما خبر نداشتیم رفته بود اسم اون زنه کرده بود دیگه وقتی با خبرشودیم بدبختی ازاونجا شروع شود""کاش مامانمو اون زنه رو میدییدی "اصلن قابل مقایسه نیستن 'مامانم خیلی خوشگله هنوزم فامیل های بابام تو شوک هستن باور نمیکنن"عموم میگفت که بابام ازشوت پشیمانی احتمالا در آینده دیونه بشه
