یه دسته گل گرفتم رفتم خونشون اسم شوهرش مثلا حمید باشه ....حمید امروزو مرخص گرفته بود...
رفتم دم خونشون در اپارتمان صدای خنده سارا میومد حمید هم داشت حرف میزد که من زنگ زدم...و در باز شد سارا بود درو باز کرد و خشکش زد انگار لال شده بود ...حمید هم یکم بهم ریخت رنگش پرید