پنج ساله ازدواج کردم هزارتومنم دستم نمیده.
تواین مدت شکاک و. بود ،الان خیلی بهتر شده.
چندماهی میشه ک گیر نمیده،الیته،شکاک داریم تا شکاک.
وحشتناک مثلا تنها تو خونه نمیزاشت بمونم.هرجا میرم باید باهودش باشم.اگ اعتراض میکردم میگفت تو فلانی و تهمتت میزد.یا اگ توخیابون پسری از کنارمون رد میشد اتفاقی نگاه میکرد،ب من میگفت حتما تو چشمک زدی بهش،یا مثلا وقتی برای خرید جایی میریم نباید با فروشنده حرف بزنم.مخصوصا اگ خوشگل یا جوون باشه، ک هیچی،مثلا باید بگم محسن بپرس قیمت این پیرهن چقده یا سایز بزرگ داره.حالا ما داریم باهم زندگی میکنیم با پدرش،من ازش پرستاری میکنم.و غذای رزیمی درست میکنم.ودریغ از ی تشکر
من چند ماهه زایمان کردم.موهام ب شدت ریزش دارن،24کیلو وزن کم کردم.صورتم داغون شده.همش توخونه تنهام.هیچ کس بخاطر اخلاق شوهرم باهامون ارتباط نداره،هزار بار میگم ی شامپوضد ریزش برام بخر میپیچونه.بهش میگم ی مقدار پول بهم بده داشته باشم شاید اتفاقی افتاد .شاید بچه مریض شد .شاید خواستم بمیرم اما میگه باش ولی تو این پنج سالیک بار نداده و نمیده..
حالا برای باباش مولتی ویتامین سفارش داده از تهران خارجی براش بیارن.بسته ای دویست و.پنجاه تومن.بهترین میوه هایی ک باباش دوست داره از بهترین مغازه های شهر براش نیخره.ولی من چی میگم دلم هلو میخاد میگه سگ هم هلو نمیخوره ک تو خوشت میاد،هلو چیه.
دلم ی برگر خواست اینقد گفتم ک نخرید.تا تولدم مامانم پنجاه تومن داد گفت برو برای خودت کادو بخر منم گفتم محسن بریم برگر بخریم.ازپول خودم.
کلی بهم غر زد . خلاصه رفتیم بعد دوتا سفارش داد.
یکی داد من.
یکی رم گذاشت نایلون.گفت این برابابام.
من بی اون عیچ نمیخورم.منم انداخت تو رودربایسی نصف مال خودمو بهش بدم.🙁 فک کن با پول خودمم نتونستم ی برگر دل درست بخورم.
پدرش هشتاد سالشه الان بردش رانندگی یاد بگیره.میگم خب منم ببر میگ پول ندارم ماه دیگ
میگم چطور بابا ت میگ پول داری من میگم نداری،
میگ من برا بابام از زیر زمینم شده پول جور میکنم.😒 حالا امروز