دیشب رفتیم شام بخوریم یه زنه اونجا بود معلوم بود از اون لاس زناس سفارش می گرفت سفارش ما دیر شده بود بعد من رفتم بچمو اروم کنم اون همش میومد پیش شوهرم باهاش میحرفید منم داشتم دق میکردم بعد شوهرم میگه خوب داشت معڎرت خواهی می کرد من بهش بگم باهام حرف نزن ولی من از این که شوهرم یجور خاصی رفتار میکنه بدم میاد یه حس خیلی بدی دارم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهر منم رفته بودیمپارک چند تا دختر تیپ مزخرف دیده بود هی نگاه میکرد حالا من انقد خوشتیپم ولی اونا جلف بودن خیلی بدم اومد ازش ولی چ میشه کرد خصلتشونه یکی کمتر یکی بیشتر