یعنی این بار میخواد چکار کنه😥

ببین عزیزم من وقت نکردم همه تاپیکاتو بخونم اون چندموردی هم که خوندم بنظرم بهتره خودت بری پیش روانپزشک بهش احتیاج داری شوهرات 90درصد آدم خوبیه خیلی ازنگرانیهاشم بجاست مثلا یجا ظهررفتی شب برگشتی میتونستی بهش اطلاع بدی که شلوغه کارت طول میکشه هرمردی باشه ناراحت میشه بنظرم خودت خوشت میاد حساسش کنی که باهات بد برخوردکنه یجور خود آزاری گرفتی درسته شوهرت یکم خشمش زیاده ولی توخودت بیشترازاون مشکل داری خواهرانه بهت میگم قبل ازاینکه کاری کنی که شوهرت ازت خسته بشه صبرش تموم بشه خودتو درمون کن

شوهرت خیلی دوست داره دست از سر اذیت کردنش بردار میدونم دلت میخواد شوهرت مثل فیلمایی که طرف سادیسم داره باشه ولی گناه داره انقدر باچیزایی که توذهنتن زندگیتو خراب نکن زندگی رمان یافیلم نیست 

انقدرم سعی نکن خودتو توجیح کنی 

هی میرم تاپیکات میخونم هی بدتر ازدستت حرصم میگیره واقعا شوهرت اونی نیست که تومیگی ولی همش داری سعی میکنی اون چیزایی که تو ذهنتو روش عملی کنی چه شوهر بامحبتی داری بیچاره چقدر دلش میخوادبهش محبت کنی دلم واقعا براش میسوزه چقدر ازنقطعه ضعفاش سواستفاده میکنی چقدر تحریکش میکنی چقدر آزارش میدی واقعا دلم برای خیلی ازمردامیسوزه 

من خودم بینهایت شوهرخوبی دارم ولی همیشه قبل ازاینکه جایی برم بهش میگم وقتی برمیگردمم بهش میگم نه برای اینکه مجبورم فقط برای اینکه دوسش دارم میدونم نگرانم میشه اونم تواین اوضاع بدمملکت.بازم میگم دست ازسرش بردار حاضرم شرط ببندم تحت تاثیرفیلم رمان هایی هستی که دیدی

کاشکی زنی داشت که واقعا ازته دلش دوستش داشت مطمئن باش اگه همچین زنی داشت که بهش اطمینان خاطرمیداد که دلش پیشش خوشه حتی توهم بهش نمیگفت

من بینهایت شوهرفهمیده مهربونی دارم ولی مطمئنم اگه منم یدفعه ازخونه بزنم بیرون یابهش جوری القاکنم که کناردیگرون خوش ترم یا بهش بگم بجای تو دلم میخوادبادوستام باشم مطئنم ازم ناراحت میشه حس میکنه دیگه علاقه ای بهش ندارم

من همه تاپیک هاتو نخوندم ولی با توجه به این تاپیک حق با توست عزیزم .این چ دوست داشتنیه هیچ اختیاری نداشته باشی من یه لحظه خودمو جای تو گزاشتم مخم سوت کشید یعنی چی تا رنگ لاک هم باید اون انتخاب کنه.پیش برادرت رفتی ولی باز معرفت داشتی به شوهرت خبر دادی به خاطر این موضوع شوهرت نباید اینطور رفتار میکرد یکم اعصبانی میشد بعدش تمام .خیلی زورگوست شوهرت همه چی پول نیست هدیه نیست.تو یه آدمی باید حداقل هشتاد درصد تو زندگی خودت تصمیم بگیری

8سال ازدواج کردم بجز شوهرم باهیچکس درد دل نکردم هرجا میرم اون نباشه دلم میگیره روزی چندبار بهم زنگ میزنیم ابراز علاقه میکنیم مرتب بهم پیام میدیم شب نباشه خوابم نمیبره تاهستش کنارش راحت خوابم میبره اینجوری اونم حس خوبی پیدامیکنه ازلحاظ رابطه هم گرمه فقط هیچوقت مجبورم نکرده چون خودم همیشه از رابطه باهاش خودمو راضی نشون دادم به تمام خواسته هام توجه میکنه چون بدون اینکه بگه به چیزایی که تو ذهنشن اهمیت میدم 

یجا گفتی بعد دعوا باهات رابطه داره وتو اسم این رابطه نجاوزمیدونی منم وقتی شوهرم ناراحت میشم ازش همش سعی میکنه باهام رابطه داشته باشه این اسمش تجاوز نیست مردا با رابطه میخوان احساسشونو بیان کنن اینجوری روانشون آروم میشه حس میکنن ممکنه بارابطه همچیز درست بشه حیوون نیستن که جدی میگم ذهنت مریض شده خودتو درمون کن اون فقط ازتوجه محبت میخواد نه خنثی بودن 

اینارو نگفتم که بگم خوشبختم گفتم شاید بدردت بخوره امتحان کن ضررکه نداره بیشتر بهش اهمیت بده کاری نکن حس کنه توبا کتک میشی اون زنی که میخواد بزار یادبگیره بامحبت میتونه داشته باشدت توهم یجوری دلشو قرص کن که هیچی تودنیا برات ازاون عزیزترنیست هیچی جاشو برات نمیگیره کنارش خوش باش