شوهرم از رفتن ب خونه مامانش ایناااا سیر نمیشه

دوستم ۱۳ سال با خانواده شوهر یکجا مینشستم میدونم چی میگی

خوش بودن فقط اینکه به غذاش برسی نیست گلم ببین چه چیزهایی باعث میشه بهش خوش بگذره یا بقول دوستمون براش برنامه بچین تا وقتش از قبل پر باشه و درضمن اینکار اروم آروم و زیرپوستی بکن مثلا از هفته ای یکی دوبار شروع کن تا کم کم بهتربشه

کاملا متوجه ام بنظرم برو ولی هر دفعه بگو فلان مامان استراحت کنه و سختش شاید باشه نمیشه که همش اونجا باشیم حالا یکی دوبارم شما غذا ببرید یا شما دعوت کنید بگو خب بگو اونا بیان😍اینطوری سختیت کمتر میشه کم کم درست میشه

یه بچه دارم.سه سالوسه ماهشه.

اکثرا میان ظهر میبرن شب شوهرم میره میشینه میارتش.

ولی اینکه خودم بخوام ببرم بزارم اونجا بیام خونه .این کارو نمیکنم.

چون جاریم چند بار سپرد بهشون کارشو رفت انجام بده سرش منت میذاش مادرشوهرم.

وا 

البته یه بار پدرشوهرم به شوخی و غیرمستقیم از گرونی و... اینا گفت و به شوخی حرف خوردن رو زد. به من یه کم برخورد ولی شوهرم انگار متوجه نشد یا حرف پدرشو به منظور نگرفت، منم نمیتونم در اون مورد چیزی بگم.

من ك از مادرشوهرم اينا دورم كلا

اما جاري بزرگم هرروز ميره بهشون حداقل يه سر ميزنه اگه در طول روز نرسه شب ميره نيم ساعتم ك هست ميشينه

هفته اي دوبارم كلا خونه مادرشوهرمو تميز ميكنه

خونه مادرشوهرم اينا هم خيلي بزرگه كلا همه ميگن كدبانوئه خونه پدرشوهرم جاريمه 

پدرشوهرم اينا هم هركاري بخوان بكنن نظر اونو ميپرسن البته كلا جاريم نه فقط ب درد پدرشوهرم اينا بخوره ها بدرد همه ميخوره، ولي واقعا هنوز نفهميدم اين كارارو از رو سياست و زرنگي ميكنه يا واقعا از خوبيشه ولي در كل من دوسش دارم

یجوری باهاش برخورد کن که انگار برات حرفاش جذابه

و یسری چیزا رو از قبل تو ذهنت آماده کن که وقتی با هم هستین دربارش حرف بزنین حتی اگر شده شروع کننده ی صحبت باشی و بزاری بقیه حرف و همسرت دست بگیره شنونده ی خوبی باش براش

درسته، و یه کلاس هم برای پدرها و مادرها واسه چگونگی رفتار با عروس و البته داماد 😁

دقیقا برعکس همسر من،،،هرچی اصرار میکنم نمیره باید به زور بفرستمش خونه مامانش

منم حتی خونه مادر و نمیبرم بزارم فقط اگه کاری داشته باشم مجبور باشم میبرم .هم به خاطر نگرانی هم اینکه میبرم بیرون خرید میکنن براش  خجالت میکشم .بعد یه سن و سالی ازشون گذشته خدا رو خوش نمیاد سر ظهر میخوان پسر من تازه بدو بدو میخوادبکنه یه بارم همسایه پایینی مادرم آوند دعوا که چرا بچتون اینقد میدوییه خیلی خجالت کشیدم