2733
2734
عنوان

+18

| مشاهده متن کامل بحث + 16392 بازدید | 83 پست
یه خانمی میره پیش دکتر میگه:
اقای دکتر...من سینه هام خیلی کوچیکه چکار کنم بزرگ بشه؟

دکتر :
روزیی 10 دقیقه واست میخورمشون بزرگ میشن!!!!!!!
خانمه: پس با شوهرم مظفر میام
آخه اونم ....ش کوچیکه ^_^

پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

به بچه فامیل که 4 سالشه میگم دخترا موشن مثل خرگوشن....
برگشته میگه :
پسرا لوسن ، خیلی دیوثن
:|

شیطونه میگه چنان بزنم تو دهنش تا دو ماه دندون برینه :|
پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
اصفهانیه تصادف میکنه،پیاده میشه میزنه تو سرش که آخ ماشینم واخ ماشینم. یکی بهش میگه ماشینو بیخیال، دستت قطع شده درد نداری؟
اصفهانیه نیگا به دستش میندازه و میگه یا ابوالفضل ساعتم کوش؟؟ :|||

پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
.غضنفر از حجله میاد بیرون با پدر زنش روبرو میشه نمیدونه چی بگه.

هل میشه میگه دست شما درد نکنه چسبید


پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
.ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ :
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ از پادگان اومدم ، ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ..
ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﻭﺳﻂ ﺣﺎﻝ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻨـﻡ ﺭﻭ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺭﻭﻡ . ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ
ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺳﻨﻢﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ !
ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻡ ﻭﺭﺩﺍﺷﺖ .. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻮﺩ ...!
ﻟﺨﺖِ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﺍﺩ !!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﻧﻨﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ، ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ..
ﺍﻻﻥ ﺳﻪ ﻣﺎﻫﻪ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ :| !!!


پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
زنه از شوهرش می پرسه از چیه من بیشتر خوشت می آد؟ از صورت زیبا و یا هیکل متناسبم؟ مرده یه نگاهی به سر تا پای زنش می ندازه و میگه از اعتماد به نفست!!!


پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
بچه که بودم فکر میکردم غده دارم، یه بار که مامانم داشت دعوام میکرد داد زدم و بهش گفتم اینقدر منو دعوا نکن من دارم میمیرم، غده دارم. شرتم رو کشیدم پایین و گفتم اونم دو تا !!



پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
.یکی از دوستام رو دیدم عصبی .... گفتم چیه ؟ گفت شانس ما رو میبینی ؟ تو بچگی با 100 تا دختر ، دکتر بازی کردیم ، الان آدرس هیچکدومشون رو نداریم ، اما یه بار بچگی خونه همسایمون توی خودم شاشیدم ، حالا دخترشون شده همکارم ، نشسته میز روبروم هر روز صبح بهم میگم چطوری شاشو ..........




پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
امروز یه زنبور نشست روی دست راستم ، همزمان با اون یه مگس هم نشست روی دست چپم !
نفهمیدم گلم ؟ یا گـُـهم ! خیلی فکرم درگیره ...:|



پیکت را بنوش رفیق ..
بسلامتی فاحشه های شهرمان که جزخود کسی را نفروختن ..
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687