تو تاپیکای قبلیم گفتم قضیه از چ قراره و سر حرف چندین سال پیش نامزدم که حالامن منظورشو بد متوجه شدم یا اینکه میخام نیمه ی پر لیوان رو ببینم چون برام خیلی با ارزشه.سر حرف اون من یهو اعصابم ریخت بهم و با گریه زاری به خانوادم گفتم چشمش دنبال کس دیگه هس بابام خیلی بد اخلاقه و حساس گفت دیگه حق نداره پاشو بزاره تو خونه ما و اینا.منم تنها راه چارم دروغ بود و ماست مالیش کردم.هیچی نگفت فقط خدا کنه باور کرده باشه و از همسرم کینه به دل نگیره چون دوست ندارم باهاش بد رفتار کنن