منم تاپیک زدم درمورد نداری فعلنمون،یکی اومد عجیب دلمو شکست،بااینکه ماتازه یکم ب مشکل خوردیم و میدونم ایشالا حل میشه،چیزی توخونه نداشتیم و دخترمم همش دلش ی چیزی میخواست دیگه واقعا اشکم دراومده بود جلوش شرمنده بودم،از اونجایی ک من ن خواهری دارم و ن کسیو اومدمو تاپیک زدم اما یکی بدجور دلمو شکست وگفت چرابچه آوردی،درصورتی که فقط ی مدت کوتاهه ک وضعیتمون اینجوری شده و میدونم درست میشه،ولی دلمو شکست
بله تنهاست اما واقعا گاهي اذيتم ميكنه در صورتي با خواهرم اصلا اينطوري نيس و مدام ناز و نوازشش ميكنه اما درك اينو نداره ك من دخترم هرچيم باشم بازم ي دخترم هميشه باهام سرد و اينجوري دستوري بوده و هروقتم كاري انجام ندم ميگه تو بي عرضه اي نميتوني از پس زندگيت بر بياي و حتي ب زور راضي ب نامزديم شد والان هروقتم بخوام با اون برم بيرون اگه بفهمه انقد كار ميريزه رو سرم ك حتي نتونم قدم از قدم بردارم
بله عزيزم متاسفانه ي عدمون خيلي بي مهابا و تند راجب همديگه پيش ميريم ايشالله ك مشكلت حل شده باشه و زندگي ارومي داشته باشي
ما گاهي وقتا انقد بد ميشيم ك ب اين توجه نميكنيم ك حرفامون چ تاثيري ميتونه رو ي ادم داشته باشه متاسفانه😔
دليل پدرم اينه ك من پسر ندارم و تو نبايد لوس بار بياي بايد بلد باشي بايد بعد از من (خدايي نكرده يني در نبودش) مواظب مادرم و خواهرم باشم اصلا باهام مث ي دختر برخورد نميكنه در صورتي ك با خواهرم اصصصلا اينطوري نيس و مدام ناز و نوازشش ميكنه و واقعا حسوديم ميشه بهش
دقیقا عزیزم،شاید مادر نبوده تا بخواد درکم کنه،من خودم وقتی این حس بد شرمندگی تجربه کردم میفهمم واقعا نداری سخته شاید ایشون نداری رو تجربه نکردن،ایشالا خدا نصیب دشمن آدم نکنه،بخدا دلم برای دخترم سوخت خیییلی
واقعا متاسفم ك اينجوري روي شما تاثير گذاشته حرف بي اساس و منطقش ولي عزيزم بنظرم شما مادر خوبي هستي ك نگران دخترت هستي بهترينو براش ميخواي مشكلات مالي الان بيشتر از نيمي از خودم ماها درگيرش هستيم و واقعا سخته اما اين دنيا كلي بالا پايين داره امروز نيست فردا هست امروز خوبه فردا بهتره يا بدتر بنظر من نبايد هيچكسو قضاوت كرد و مطمئن باش ي روزي تو اين دنيا جاي كسي ك راجبش اينجوري حرف زدي قرار ميگيري تا متوجه شي دنيا تو زمان گاليله نيس گرده ميچرخه و تورو ميذاره جايي ك بايد باشي
واقعا حق داری عزیزم،هر بچه ای نیاز به محبت و توجه پدر و مادرش داره.
اما میدونی، پدر و مادرا همیشه یه حساب دیگه ای روی بچه های بزرگتر باز میکنن و توقعاتشون بیشتره،
از طرفی قطعا ایشون اشتباه میکنه اگه فک میکنه تو چون بزرگ شدی دیگه کمتر نیاز به محبت داری،
اینم که وقتی با نامزدت قرار داری کلی کار میریزه سرت برمیگرده به حسادتی که همه پدرا اوایل ازدواج دختراشون نسبت به دامادشون دارن،به خصوص توی ازدواج اولین دخترشون خیلی براشون سختتره.
اما در کل عزیزم به نظر به جز این مورد آخر که مربوط به نامزدته درباره بقیه مسائل با پدرت حرف بزن .
تو تنهاییت تمرین کن باهاش راحت حرف بزنی.
از جملات کوتاه و ساده شروع کن.
باور کن با حرف زدن خیلی مسائل راحت میشه،جوری که فکرشم نمیکردی...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
