والاااااا
یبار رفتم رد شدم
ز زد بهم گفت وایسا سر بازار بیام بریم
همین الان مشتری اومد تو مغازه
منم وایساده بودم خستمم بود
یکی از مغازه دار ها گیییییرررررر داد گفت بیا تو مغازه بشین نرفتم
دیگه اومد صندلی گذاشت دم در گفت بشین
ولی اومد ک بریم یهو از پشتم گفت پاشو بریم
مرررررررردم
بعد دستمو گرفته
قشنگ داشتم میدویدم
اون راه تند ک میره و دست منو میگیره من انگار دارم دو سرعتی میرم قدماش ده تای قدمای منه
بعد هی میگفت با همه گرم بگیر خبببببب
😐😐😐😐 منم خندم گرفته بود از اینکه دارم میدوام😂😂😂😂😂😂😂😂 یهو ب خودش اومد دستمو ول کرد گفت بمیرم چرا حرف نمی زنی ک داری میدوای😂😂😂😂😂😂